اشتراک با دوستان

متن ترانه

اینا فقط حرف من نیست
اینا صدای بغضه
اینا صدای گریه س
صدای غروبه
یه عکس از یه احساس به نام پدر
یه درد از رو اجبار توو عمق یه شهر
یه بغض با یه نامه با چندتا قطره اشک
یه اتفاق تلخ که روح و قبضه کرد
آه سرتو درد نیارم هیچی مث قبل نیست
سکوت خونه سرده همصدای شهر نیست
همه چی رو به پایان زندگی چه تلخه
دلیل دلخوشیم بود اون نگاه گرم نیست
همه چی خوب بود توو اون روزا که بودی حیف
خوشیا زود مُرد تو این شبا که دوری حیف
دیگه شبا چشام به در نیستش
میگن در اتاقتو باید ببندیمش
ته قصه ای که تلخه دیگه اشک نیست شبا
خدایا بیا منم ببر پیشش
بابا روزای خوبمون یه جا خاک شد کنارت
هرکی سراغتو گرفت میگم پدر نیستش
منو یه دردی که چند وقته سواره رو دوشم
میگن تا چهل روز این لباسو قراره بپوشم
دنیا مسخره شدا پدر داغ تو یه عمره
منم ببر بذار خلاص شم از هوایی که توشم
راستی مامان دلش پُره به روم نمیاره
روزای نبودتو با تسبیحش نشونه میذاره
یه بار خودم دیدم توو اتاقش داشت گریه میکرد
بابا برگرد زندگی بی تو دَووم نمیاره
میگفتی همه یه روز میرن ولی زود بود حیف
تو که از درد نگفتی حالت خوب بود که
چقد بهونتو دارم چقد بغض توو گلومه
زخمش عمیقه دلم دعا کن زود خوب شه
اونشب خواب دیدم اومدی داری گلارو آب میدی
چقد نگام میکردی چقد خوب بود هه
اونا که الان دارن از غم تو به من میگن
دو روزم نشده بود داشتن یه جا میخندیدن
فهمیدم فیلم بوده همش همون حالشونم کلی
خیلیام بی سر و صدا اومدن شامشونم خوردن
کسی به فکر ما نبود فقط اومدن که باشن
غذا اضافی اومد توو دست و بالشونم بُردن
من که حرفام توو دلم رو یه کاغذ مچاله شد
یه خنده ی تلخ یه یاد و بازم دوباره برد
شبا بوی عطرت توو خونمون بدجوری میپیچه
دنیا روزای خوبمو اومد بازم دوباره بُرد

بهزادپکس غروب