اشتراک با دوستان

متن ترانه

از آب گذشتیم از نان گذشتیم از حق ولی نه
از تن گذشتیم از جان گذشتیم از حق ولی نه
از آب گذشتیم از نان گذشتیم از حق ولی نه
از تن گذشتیم از جان گذشتیم از حق ولی نه
سلطه ستیزی مین بود و میدان بر ما گلوله پایان ندارد
گویی که ظالم سرگرم خویش است در ما خبر از ایمان ندارد
هربار دشمن جنگ آوری کرد کارون و اروند زنجیر می شد
سنگر به سنگر همبستگیمان برنده مثل شمشیر می شد
سکوی پرتاب سوی شهادت روی دو کوه دلباز می شد
فتح المبین و والفجر رانک با رمز زهرا آغاز می شد
وقتی هویزه دربند می رفت گویی که قران در زیر تن کس
این صحنه ها را هر کس که می دید نارنجکش را بر سینه می بست
از آب گذشتیم از نان گذشتیم از حق ولی نه
از تن گذشتیم از جان گذشتیم از حق ولی نه
از آب گذشتیم از نان گذشتیم از حق ولی نه
از تن گذشتیم از جان گذشتیم از حق ولی نه
وقتی شلمچه در زیر هر بمب از شیمیایی فریاد می شد
شهر اسیرم تا صفر مرزی با جان فشانی آزاد می شد
ماچون به رختی پربرگ وباریم با تکیه برخاک ما استواریم
در قلب تاریخ تا زنده هستیم از هر تبرزن ترسی نداریم
آتش حریف دریای من نیست چون جامه افزود پرچم تلف کن
در تنگ بادت رزم آوری کرد کز زاوه را پاک از دشمنت کن
هربار دشمن جنگ آوری کرد کارون و اروند زنجیر می شد
سنگر به سنگر همبستگیمان برنده مثل شمشیر می شد

علیرضا عصار صفر مرزی