اشتراک با دوستان

متن ترانه

میون وحشت مرداب تو یک نیزار خشکیده
یه نیلوفر به آرومی رو دست آب خوابیده
یه نیلوفر که می خنده ولی زندونی و تنهاست
تو عمق آبی چشماش هراس مرگ ماهی هاست
یه شب وقتی که مهتاب از دل مرداب رد میشه
دل نیلوفر تنها یه دریا اشک و آتیشه
همه دنیای نیلوفر نگاه کردن به مهتابه
تموم دلخوشیش اینه که عکس ماه رو آبه
تو خشم ابرا می لرزه ولی بارونو دوست داره
اگرچه روی گلبرگاش جای شلاق رگباره
نه از پاییز می ترسه نه از طوفان هراسونه
فقط از کوچ گنجشکا نگاش دریایی از خونه
گل نیلوفر مرداب یه عمره زخمی و تنهاست
یه عمره غرق رویای سلامی به پرستوهاست
یه شب وقتی که مهتاب از تو قلب آسمون میره
با لبخندی روی لب هاش رو دست آب می میره

مانی رهنما نیلوفر تنها