اشتراک با دوستان

متن ترانه

فدای چشمای تو تن نیمه جونم
برام دعا کن یکم داداش مهربونم
من طاغت دیدن اشک تو رو ندارم
دارم میرم آسمون ماه و برات بیارم
اینجا کسی با تو نیست این رسم روزگار
میرم بگم به بارون رو غربتت بباره
می خوام مثل بچگی هوام و داشته باشی
تو تکیه گاه من باش بسه برام داداشی
دلگیرم من از این شهر دل مرده
از شهری که عشق و از یادش برده
تو قلب خیمه ها حسرت جا مونده
داداشی کی دلت و شکونده
دلگیرم من از این شهر دل مرده
از شهری که عشق و از یادش برده
تو قلب خیمه ها حسرت جا مونده
داداشی کی دلت و شکونده
شاید واسه تشنگی دستام یه کاری کنه
گفتم به مشک خالیم آبرو داری کنه
به لحظه های آخر گریه اگه بذاره
می خوام که یک دل سیر نگات کنم دوباره
دلگیرم من از این شهر دل مرده
از شهری که عشق و از یادش برده
تو قلب خیمه ها حسرت جا مونده
داداشی کی دلت و شکونده
دلگیرم من از این شهر دل مرده
از شهری که عشق و از یادش برده
تو قلب خیمه ها حسرت جا مونده
داداشی کی دلت و شکونده

ناصر صدر دلگیرم