یادداشت علی رهبری ٬ اخبار موسیقی ٬ اخبار موسیقی ایران ٬ واوموزیک

ارکستر سمفونیک مثل بیماری است که به جای درمان، مدام مسکّن به او می‌خورانند

7 بهمن 1398 8:26 ق.ظ یادداشت
یادداشت علی رهبری، رهبر بین‌المللی ارکستر درباره‌ی حواشی اخیر ارکستر سمفونیک تهران: رفتاری که در کنسرت اخیر ارکستر سمفونیک تهران رخ داد، به اندازه‌ای پیچیده و غیرحرفه‌ای بود که به سختی می‌توان درباره‌ی آن حرف زد. این اتفاق که رهبری چند روز مانده به کنسرت بگذارد و برود و از آن طرف رهبری روی صحنه چنان اظهارنظرهایی کند، در هیچ ارکستر حرفه‌ای در دنیا رخ نمی‌دهد؛ اما متاسفم از این واژه استفاده کنم که همه چیز در این ارکستر حالت «بچه‌بازی» دارد و اتفاقات اخیر نیز قوزی است که بالای قوزهای متعدد آن آمده است. شاید حرف‌هایی که آقای «صهبایی» روی صحنه زده‌اند،‌ تا حدودی قابل قبول باشد؛ اما این سخنان نه ارتباطی با مردمی دارد که در سالن نشسته‌اند و برای دیدنِ برنامه هزینه کرده‌اند و نه نوازندگان و نه هیچ‌کدام دیگر از اعضای ارکستر.

 

به گزارش اخبار موسیقی واوموزیک دلیلِ روی دادنِ این اتفاقاتِ غیرحرفه‌ای نیز کاملا روشن است؛ ارکستر سمفونیک در بستری غیرحرفه‌ای فعالیت می‌کند و در نتیجه هر چه در آن رخ می‌دهد، شکلی غیرحرفه‌ای به خود می‌گیرد. این ارکستر تنها زمانی می‌تواند ادعای حرفه‌ای بودن کند که تمریناتی منظم و اجراهایی منظم داشته باشد و از آن مهم‌تر ساختارِ این ارکستر به شکلی حرفه‌‌ای اداره شود و تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد، ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که وضعیت این ارکستر با بهبود روبه‌رو شود؛ به‌خصوص آنکه در این سال‌ها از حضورِ رهبرانی کم‌تجربه و غیرحرفه‌ای بهره گرفته شده است. ارکستر سمفونیک تهران به بیماری با مشکلی سخت می‌ماند که بی‌آنکه به فکر درمانِ اساسی برای آن باشیم، دایم قرص مسکن به خوردش بدهیم و این جای تاسفی بسیار دارد. یک ارکستر صد ساله نباید مثل موش ازمایشگاهی دایم در حال آزمایش شیوه‌های مختلف آن هم توسط افراد بی‌تجربه باشد، آن‌هم وقتی که هزینه‌های این ارکستر دولتی است و از مالیات‌هایی که مردم می‌دهند، تامین می‌شود. ایران مگر چه تفاوتی با کشورهای دیگر می‌کند که نتواند از حضورِ رهبرانِ نامی و برجسته در دنیا بهره بگیرد؟ ملیتِ یک رهبر در هیچ کجای جهان اهمیت ندارد و خوش‌بختانه هم‌اکنون رهبران بزرگی در دنیا مشغولِ فعالیت هستند که می‌توانیم از حضورشان برای هدایتِ این ارکستر استفاده کنیم. چرا نباید همان نگاهی که در فوتبال حاکم است بر ارکسترهای ما نیز حکومت کند؟ چه اهمیتی دارد که مربی برای کدام کشور باشد، مگر نه‌اینکه نتیجه از اهمیت برخوردار است؟

از این گذشته اکثر کسانی که این ارکستر را رهبری کرده‌اند، تجربه‌ی چندانی نداشته‌اند؛ آن‌وقت چطور می‌توان انتظار داشت که به ارتقای آن کمکی کنند؟ از آن طرف این ارکستر حتی در اصولِ ابتدایی و اولیه‌ی خویش نیز با مسایلی روبه‌روست. نوازندگانش هنوز از حقوقِ ابتدایی چون حقوقِ مکفی، امنیتِ شغلی، بیمه و … برخوردار نیستند. زمانی که من در ارکستر به عنوان رهبر دایم و مدیر هنری فعالیت می‌کردم، بسیاری از نوازندگان به همین دلایل از ارکستر خداحافظی کردند. آنان از تمریناتِ مداومی که من برای‌شان در نظر گرفته بودم، خسته می‌شدند؛ چون به این شکل کار عادت نداشتند و از آن طرف من به آنها حق می‌دادم؛ چراکه حقوق‌شان به اندازه‌ای نبود که هر روز آن تمریناتِ سخت را انجام دهند و از آن طرف کنسرت‌هایی با آن رپرتوارهای مشکل اجرا کنند. آقای چکناواریان نقلِ قول خوبی دارند و می‌گویند: «ارکستر مثلِ ارتش است» حالا با این مثال قطعا خودتان وضعیت را بهتر درک می‌کنید.

کسانی که این ارکستر را اداره می‌کنند، هنوز شناختِ کاملی از موسیقی ندارند و صلاحیتِ انتخاب حتی مشاور را هم ندارند. چطور ممکن است با این همه تحولاتی که در موسیقی جهان رخ می‌دهد، کسانی به عنوانِ مشاور تصمیم‌گیرندگان را راهنمایی کنند که سال‌هاست در این مقام مانده‌اند و از آن طرف نقشی در جریاناتِ موسیقی ندارند. مگر می‌شود در سیستمی وزیر و معاون و کارمندانش تغییر کنند و مشاورانش همان باقی بمانند؟

در این میان تنها چاره‌ای که به ذهنِ من می‌رسد، این است که شخصِ‌ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای یک‌بار تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد ارکستری درجه‌ی یک داشته باشد یا خیر؟ و آن‌وقت بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. در این میان من تنها دلم برای نوازندگانی می‌سوزد که مرغِ عروسی و عزا شده‌اند و اجحافِ اصلی به آنان می‌شود.

علی لهراسبی بارون میزنه