اشتراک با دوستان

متن ترانه

میگی چِته چرا غرقی توو خودت به حالِ تو مگه فرقی میکنه؟
یه مشت عروسک تزئینی دورت و خوش بحالِ اونی که تبعیدی شده
ولی خبری نیست أ نگاهای سنگین ، راه میره زیرِ چراغای رنگی
یه نمِ بارون بدون چتر ، بگو همه چی آرومه دیگه بدونِ من؟
حرف دلمو قورت نمیدم ، سخته واسم از تو دور که میشم
دلی که هر روز گریه میخواد ، اونوقتی که به صِدام تکیه میداد
کلی عکس و خاطره داریم ، اینو فهمیدی توو هر چی باکره باشی
حواست به اون بالایی باشه و یاد بگیری که تو بگیری فاصله با کی
منتی نیست رفیق رو سرت ، شرمنده ـَم و اینو ببین رو تنت
نقش حرفی که باز از دل اومد ، یا وقتی که باعث اشکت بودم
یه چیزایی باس گفته میشد ، هر چند اگه بازتاب نمیخورد
ولی تو فهمیدی و باز موندی پاش ، توو عالم تنهایی تازوندی باهاش
هی ، چرا سرت پایینه ، اینجوری همه تَنم وا میره
با یه لبخند بدرقم کن ، همون لبخندی که قهقه ـَم شد
بعضی وقتا بد میبُری ، هر چی ریختی وسطو جمع میکنی
میبینی لایِ این جمع خودی ، همه حرفا رو زدن ولی حرف تو چی؟
اینو پای شکست نذار ، منو خوب ساختن این همه شکستنا
از این همه دستایِ پشتِ پرده که میگفتی مونده یه دست برام
راه میرم توو حالِ خودم ، دوتایی من و یه پایِ بلند
فکر به اینکه واسه تصمیمی که دارم چجوری خودمو قانع کنم
نمیدونم دلم تنگ میشه یا نه ، چرا یهو دلسرد میشه آدم
تو اصاً بگو توو این مدتی که با هم بودیم بهت انگیزه دادم؟
من میرم از جلو راهت ، خامِ اونی نشی که قصدتو داره
راستی یادم رفت بگم اون دستی که همراهِ منه دست خدائه

در بحث شرکت کنید
دیدگاه شما

بیگرز بدرقه