متن ترانه

شب سر آید و خنده کنان تو از در آیی
ستاره بخت منی که شب در آیی
مگر از این مژده خود خبر ندارم
که شام وصل تو ز پیک در سر ندارم
در آمدی اول شب چو ماه تابان
سحر ز پیشم نروی چو مه شتابان
به دیدن خنده تو رخ فریبنده تو چنان خوشم
که از شادی می لرزد دل در بر من
صدای گیرایی تو رخ تماشایی تو
چه آورد دنیای زیبایی در نظر من
تو جمال بخت من که برم نشسته ای
چو امید زندگی به دل شکسته ای
تو اشک ماه آسمانی ز پرتو سپهر جانی
ترانه مهر خدایی
تو چهره فرشته گونی که بر زمین گذشته بودی
که در سرایم به در آیی

جمال وفایی ستاره بخت