حرف های خالق ایرانی موسیقی سریال «گیم آو ترونز»
بخشی از موفقیت چشمگیر سریال پرطرفدار «بازی تاج و تخت» بیگمان مدیون موسیقی متن زیبا و نفسگیر آن است که آفریده رامین جوادی، آهنگساز ایرانی – آلمانی است.
به گزارش مجله خبری واوموزیک به نقل از دویچه وله رامین جوادی در سال ۱۹۷۴ از مادری آلمانی و پدری ایرانی در شهر دویسبورگ متولد شد. او پس از تحصیل در رشته موسیقی در آمریکا همکاری خود با هانس زیمر را آغاز کرد. زیمر که متولد آلمان است، یکی از آهنگسازان مطرح و تراز اول هالیوود به شمار میرود که تا کنون موسیقی متن بسیاری از فیلمهای معروف و پرفروش را ساخته و جوایز متعددی نیز کسب کرده است. رامین جوادی سالهاست که از کسوت شاگردی درآمده و خود به یکی از آهنگسازان پرطرفدار در هالیوود بدل شده است.
او تاکنون موسیقی متن فیلمهایی از جمله «مرد آهنین» را ساخته و از سال ۲۰۱۱ نیز آهنگسازی سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) را بر عهده داشته است. این سریال تا کنون در ۶ فصل به نمایش درآمده و پرافتخارترین سریال تاریخ تلویزیون به شمار میرود.
– آقای جوادی، شما از چه زمانی پی بردید که دوست دارید آهنگساز فیلم شوید؟
خیلی زود. من از چهار سالگی شروع به یادگیری موسیقی کردم. مادرم تعریف میکند که یک بار به سمت پیانو رفتم و همین طور از حافظه یک ملودی را نواختم. در آن لحظه پدر و مادرم یک آن به همدیگر نگاه کردند و به این نتیجه رسیدند که شاید خوب باشد من موسیقی یاد بگیرم. من با نواختن ارگ شروع کردم و تا سن ۱۱ سالگی هم ادامه دادم. از ۱۱ تا ۱۳ سالگی اصلا کار موسیقی نکردم. ۱۳ ساله که بودم گیتار به دست گرفتم و بعد از حدود یک سال و نیم به طور فشرده کار تمرین را شروع کردم. توی یک گروه راک شروع به گیتار زدن کردم و آنجا بود که فهمیدم آهنگی که خودم مینویسم، همیشه تنها برای صدای سازها تنظیم شده است.
فیلمی که مرا متحول کرد، وسترن “هفت دلاور” بود. من در بچگی طرفدار سرسخت فیلمهای وسترن بودم و این فیلم همراه با فیلم “جنگ ستارگان” که موسیقی متناش را جان ویلیامز کار کرده بود، عاملی شدند تا من متوجه شوم موسیقی تا چه اندازه از نظر دراماتیک میتواند به کمک یک فیلم بیاید. در نوجوانی به طور فشرده کار موسیقی کردم تا بتوانم اول در یک گروه موسیقی و سپس در عرصه موسیقی فیلم کار کنم. بعد از پایان دبیرستان به آمریکا رفتم و در کالج موسیقی برکلی در بوستون شروع به درس خواندن کردم.
– بعد از تحصیلات دانشگاهی شما با هانس زیمر و شرکت تهیه و ضبط موسیقی متعلق به او به اسم “Remote Control” شروع به کار کردید. این همکاری چطور میسر شد؟
مثل خیلی اتفاقهای دیگر همه چیز تصادفی بود. در بوستن بعد از تمام کردن درس، شروع به ساز زدن در یک گروه موسیقی کردم که نسبتا موفق هم بود. اما همیشه برای تعطیلات زمستانی به آلمان میآمدم تا والدینام را ببینم. زمستان سال ۱۹۹۹/۲۰۰۰ بود که در آلمان بودم و با یکی از دوستان خیلی خوبم به اسم اولی کورتینات دیدار کردم. او صاحب یک مغازه گیتارفروشی در شهر کلن است به اسم Ulis Musik که من وقتی بچه بودم همیشه گیتارهایم را از آنجا میخریدم. برای همین هم اولی با تمام مسیر حرفهای من کاملا آشناست.
هر بار که آلمان هستم با اولی برای شام یا ناهار قرار میگذارم، در آن زمستان هم این کار را کردم. برای او تعریف کردم که در یک گروه موسیقی در بوستن ساز میزنم اما در اصل دلم میخواهد برای سینما موسیقی متن تنظیم کنم. بعد اولی به من گفت یک نفر را میشناسد که با هانس زیمر آشناست. دو هفته بعد از بوستن به لسآنجلس رفتم و در شرکت Remote Control شروع به کار کردم.
من بعد از تماشای هر فصل سریال “بازی تاج و تخت” با خودم میگویم: “عجب فصلی بود! آنها چطور میخواهند داستان را ادامه بدهند و بهتر کنند؟!” وقتی که فصل جدید سریال به دستم میرسد میبینم آنها واقعا موفق شدهاند از فصل قبل هم بهتر عمل کنند.
– آیا فکر میکنید که کارنامه حرفهای شما و تنظیم موسیقی برای فیلمهایی مثل «مردان آهنین» یا “برخورد تایتانها” به خاطر همکاریتان با هانس زیمر امکانپذیر شد؟
معلوم است که او یک معلم و استاد بزرگ برای من بود و خیلی مدیون او هستم. نزد او بود که یاد گرفتم فیلمهای بزرگ چطور تهیه میشوند و جلسات کاری با کارگردانها چطور پیش میرود. نخستین فیلمهایی که با هانس کار کردم “دزدان دریای کارائیب” و “یکی باید کوتاه بیاید” بود. همینطور سر فیلم “بتمن آغاز میکند” هم دوباره با او کار کردم، هرچند در آن زمان خودم مستقلا کارهایی کرده بودم چون شخصا یکی از طرفداران پروپاقرص بتمن هستم.
– شما علاوه بر موسیقی فیلم برای بازیهای کامپیوتری مثل “Medal of Honor” یا سریالهای تلویزیونی مثل “فرار از زندان” (Prison Break) هم موسیقی ساختهاید. از سال ۲۰۱۱ موسیقی متن سریال “بازی تاج و تخت” را میسازید که یکی از موفقترین سریالهای امروز است. چطور این اتفاق افتاد؟
از طریق مدیربرنامههایم. تهیهکنندگان اصلی این سریال به کار من علاقه داشتند. من یک تماس تلفنی از آنها دریافت کردم و یک جلسه رسمی برای صحبت گذاشتیم. پیش از جلسه هم دو قسمت اول فصل اول این سریال را برایم فرستادند. آنجا بود که به اصطلاح فکم افتاد، چون از همان اول میشد دید که این سریال چقدر عالی و در عین حال پیچیده است. بعد هم با تهیهکنندگان دیدار کردم و در مورد محتوای موسیقی سریال حرف زدیم.
– “بازی تاج و تخت” یک سریال چندوجهی است با شخصیتهای زیاد و متنوع، ماجراهای مختلف و سرانجامهای غیرمنتظره. شما چطور برای موسیقی این سریال طرحریزی کردید؟
این درست همان پرسش اصلی بود که تهیهکنندگان همان ابتدای کار از من پرسیدند. از آنجایی که اتفاقهای زیادی در این سریال رخ میدهد و شخصیتهای زیادی هم وجود دارند، خیلی کار سختی میشد اگر ما برای هر کدام از آنها یک تم موسیقی مشخص میکردیم. برای همین هم تصمیم گرفتیم که برای هر اتفاق مجزا و هر خانواده که در سریال مطرح میشوند، تمهای موسیقی بنویسیم و تنظیم کنیم.
وقتی یکی از شخصیتها از یک خانواده کنار گذاشته میشود، در برخی موارد ما یک تم مشخص برای این شخصیت تنظیم کردیم و اجازه دادیم که رویداد اتفاق افتاده در سریال الهامبخش کارمان باشد. برای مثال شخصیت “تیان گریجوی”؛ در فصل اول او هنوز صاحب یک تم موسیقی شخصی نیست، اما در فصل دوم وقتی که او شروع میکند راه خودش را برود و تبدیل به شخصیت مهمی میشود، ما یک تم موسیقی به او اختصاص دادیم. بر اساس همین اصل ما موسیقی سریال را پیش بردیم.
– در “بازی تاج و تخت” ما با دنیایی پررمز و راز و فوقالعاده روبرو هستیم. با این حال موسیقی سریال آهنگی مدرن دارد و مثل سریالهای تخیلی دیگر نیست که در آن از موسیقی فولکلور استفاده شده باشد. آیا شما عامدانه خودتان را از صدای “کلاسیک” قرون وسطایی (که در این سریالها شنیده میشوند) دور نگه داشتید؟
کاملا. به جز تمهای موسیقی، ما کلا تصمیم گرفتیم که با وجود عناصر قرون وسطایی در سریال، با این حال موسیقی را کاملا طور دیگری تنظیم کنیم. مثلا همان ابتدا به من گفته شد: از فلوت استفاده نکن. این سبک برای نمونه خیلی در فیلمهای “ارباب حلقهها” شنیده میشود. برای همین هم من باید فکر میکردم از چه سازهایی استفاده کنم. یک صدای بسیار برجسته مثلا صدای ویلونسلاست. از آنجایی که “بازی تاج و تخت” سریال بسیار تیره و تاری است، صدای ساز ویلونسل با آن نوای سنگین و عمیق خیلی خوب به آن میخورد.
– در تمهایی مثل Love in The Eyes در فصل اول از چند ساز و نوای قومی استفاده شده است. آیا ریشههای ایرانی شما تأثیری در موسیقیتان هم داشته است؟
قطعا اینطور است. من معتقدم که اصلا همین مورد بود که به نظر تهیهکنندگان سریال جذاب میآمد. فکر میکنم آنها میخواستند یک موسیقی “جهانی” برای این سریال داشته باشند. از آنجایی که ما در یک دنیای تخیلی به سر میبریم و شخصیتهایی مثل “دنریس تارگریان” و قبیله “دوتاراکی” ریشههای قومی دارند، راه استفاده برای سازهای قومی مثل تایکو (یک نوع طبل ژاپنی) یا دودوک (بالابان) باز بود. تهیهکنندگان این ایده را دوست داشتند. من شخصا به جمعآوری سازهای قومی علاقه دارم. به عنوان یک گیتاریست − تا زمانی که سیمها روی ساز باشند – میتوانم معمولا به یک شکلی ساز را بنوازم. برای همین هم خیلی اهل نوآوری هستم.
– یک روز کاری عادی برای آهنگساز سریال “بازی تاج و تخت” چه شکلی است؟
جالب است که کاملا برخلاف سریالهای تلویزیونی دیگر است: “بازی تاج و تخت” مثل یک فیلم ده ساعته میماند. تمام قسمتها از ماه ژوئیه تا دسامبر فیلمبرداری میشوند. این بدین معناست که وقتی من کار روی موسیقی را شروع میکنم، همه چیز تمام شده حتی اگر کار تدوین هنوز اندکی باقی مانده باشد. در مجموع میتوانم ببینم که سیر داستان چگونه است. بعد هم با تهیهکنندگان جلسهای میگذاریم که به اصطلاح به آن spotting session میگوییم. در آن جلسه هر قسمت را گروهی نگاه میکنیم و در مورد اینکه موسیقی چگونه آغاز و تمام شود، یا اینکه از لحاظ دراماتیک به کجا برسد، با هم مشورت میکنیم. در مورد تک تک صحنهها صحبت میشود. بعد از آن من شروع به تصنیف موسیقی میکنم. بعد از مدتی دوباره با تهیهکنندگان جلسه میگذاریم و من موسیقی تنظیم شده را برایشان میزنم و در مورد تغییرات احتمالی حرف میزنیم که بعد من آنها را در موسیقی اعمال میکنم. این روش کار روی هر قسمت است.
– بگذارید نگاه کوچکی بندازیم به فصل ششم سریال که اخیرا نمایش داده شد. کار روی این فصل چهطور بود؟ آیا اتفاق خاصی پیش آمد؟
من بعد از تماشای هر فصل سریال “بازی تاج و تخت” با خودم میگویم: “عجب فصلی بود! آنها چطور میخواهند داستان را ادامه بدهند و بهتر کنند؟!” وقتی که فصل جدید سریال به دستم میرسد میبینم آنها واقعا موفق شدهاند از فصل قبل هم بهتر عمل کنند. در مورد فصل ششم سریال هم همین طور بود: واقعا همه آنچه دوباره اتفاق افتاد، باورنکردنی است.