متن ترانه

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

حسام الدین سراج مرغ باغ ملکوت