اشتراک با دوستان

متن ترانه

نشی یه وقت بگیرن به جرم بی دینی بیست و هفت سال زندانت کنن
ما که اوربانوس هشتم نداریم تا که شفاعتت کنه
به خدا ایمان داری
خدا, تو جوانه انجیره
خدا, تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله اولین نگاهش به جهان می افته…
خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
بام ذهن آدمی, حیات خانه خداست,
خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری
برمبرم… برم زیر آسمون
روسری مو وردارم
موهامو افشون بکنم
“ تاباهارتا
مثل دود ظاهر بشه, برامون نمایش اجرا بکنه
پیر مرد خوبیه, خیلی هم با نمکه
یه جوری گریه میکنه, که می میری از خنده
حرف نمایشو نزن
آرتیسته هی خودشو جر میده
تا به بشر حالی کنه
این همه بود و نبود بسه دیگه
یه کمی هم به چه بود فکر بکنین
یه کمی فکر بکنین
اون وقتش توی سالن لیدی خانم با سگش لاس می زنه
مادرش پشت سرش میزنه به صندلی که دخترش
چشم نخوره …
بعدش هم خیلی یواش زیر گوش کانگوروش غر میزنه
لیدیو دیدی کانی
شش ماهه آبستنه
توله سگه بی عرضه
سردمه
مثل یک سگ که توی جنگ سگی
حس بویائیش, رفته باشه از دست
عین فیلسوف و سوال
این قدر پاپیچم نشو
خوش به حال تجرید
چون که هر کس رو مدار خودشه
به خیال تو چنار, گنجشک رو می فهمه
لاک پشت برا میگو جشن تولد می گیره
حاجی لک لک عاشق دختر درنا می شه
کبوتر جنازه ی پروانه رو توی تابوت می ذاره
تابستان, دنبال روح مگس مرده می گرده
به بهار چه که پلنگ سر زا رفته
زمستون می شینه و برای جغد دلتنگ تار و سنتور می زنه
تو عروسی دو خرس , فیل عربی می رقصه
گربه, کی به خاطر سر و صداش تو نیمه شب از یه پیر مرد تنها که دو ساعت تو سکوت فکر کرده
تا که اسم زنش یادش بیاد, عذر خواهی کرده
آرزوی گل نسرین اینه
که به جای گل نسرین, جوجه تیغی باشه
سردمه…
مثل یک بابونه که تو گوش ترُدش, باد, هی می خونه
خوشگله
سرنوشتت اینه
تو دهن پا زَن پیر, آب بشی
آفتابو از یاد ببری, خواب بشی
فردا صبحش ناغافل, یه پشکل ناب بشی
عین شاعر و نهال, این قدر پاپیچم نشو
بینمون دو تا ننو میشه گذاشت
ما چرامی بینیم
ما چرا می فهمیم
ما چرا می پرسیم
مگس هم می بینه
گاو هم میبینه
می بینه که چی بشه
که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
گاو به جای گوساله اش کره خر رو لیس نزنه
بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
خیلی هم خوبه که ما می بینیم
ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد
اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه که سیاه یعنی چی
سرمون تاق می خورد به در
پامون می گرفت به سنگ
از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه کلم یا گل سرخ
هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه

حسین پناهی تو دلت تاریکه