اشتراک با دوستان

متن ترانه

چشمای دیوونت چال روی گونت آجر به آجر خونمو درگیر تو کرده
کی دیده تا این حد عاشق بشه یه مرد هر آرزویی پیش تو میشه برآورده
موج توی موهات پیوند ابروهات دریارو با لبهای خشکیدم یکی کرده
با حال چشمات مست اما حواسم هست این روزای خوبی که میره برنمیگرده
با خنده هات مثل آب رو آتیشی تو داری تنهایی دنیای من میشی
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی …
با خنده هات مثل آب رو آتیشی تو داری تنهایی دنیای من میشی
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی …
تو از نو میسازی این مرد ویرونو با تو میشه فهمید احساس بارونو
غم روی قلب من با تو بی تاثیره من گریه کردن از یادم داره میره
با خنده هات مثل آب رو آتیشی تو داری تنهایی دنیای من میشی
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی …
با خنده هات مثل آب رو آتیشی تو داری تنهایی دنیای من میشی
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی …

سعید شهروز چشمای دیوونت