اشتراک با دوستان

متن ترانه

آزاد و رهایم یا در بند توام
در هر نفسم عاشق لبخند توام
آغشته به جانم یا بیگانه شوی
یک لحظه هم از خاطر یارت نروی
سرتا پا در واهمه ام کابوسی بی خاتمه ام
فریادی در همهمه ام سرد و مست و تلخ و تنها
تو بگو که همین فردا چه به جز غم ما دارد
مگر حنجره مان تا کی تب و تاب صدا دارد
نشنیده ام از لب ساکت شب به جز آیه ی بی سحری
ایران نفس های رخ داده در سینه میدانمت
ایران دمی رسته از ترکش و کینه میخواهمت
ایران بمان شوقِ خورشیدِ تو میکُشد شام ما را
تو بگو که همین فردا ، چه به جز غم ما دارد
مگر حنجره مان تا کی ، تب و تاب صدا دارد
تو بگو که همین فردا ، چه به جز غم ما دارد
مگر حنجره مان تا کی ، تب و تابِ صدا دارد
تو بگو که همین فردا ، چه به جز غم ما دارد
مگر حنجره مان تا کی ، تب و تاب صدا دارد

چارتار ایران