اشتراک با دوستان

متن ترانه

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو ای وطن بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ
در حسرت اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک و دماب ناچار بمیرم
بگذار چو خورشید گدازنده تب دار
در دامن شب با تن تب دار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشقت ای وطن دگربار بمیرم
تا بوده ام ای وطن وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادارت بمیرم
تو بمان تا من بمانم
از شکوه تو بخوانم
قدر خاکتو بدانم
تو برایم تکیه گاهی
مظهر اشکی و آهی
ای تو هدیه الهی

داوود بهبودی وفادار وطن