متن ترانه

نم نم باران بر سر یاران چون سرشک من خسته می بارد ز یاد وفای او

در دیار غم نغمه مرغان چون نوای من گریه می آرد ز جور جفای او

ناله های من در سکوت شب می میرد

در ضمیر من نقش رویش جان می گیرد

روح من گویی با هجوم ناکامی ها

از وجود من چون پرستو پر می گیرد

دامنم از سرشک مژگان ژاله باران شد

قصه ی عشق من حدیث بزم یاران شد

چون غروب غم آفرین روز پاییزی

خانه ی دل به یاد رویت پر ز حرمان شد

در دل اکنون همچو مجنون

آرزوها می زند پر شعله ای از

درد و حسرت از وجودم می کشد سر

نم نم باران بر سر یاران

چون سرشک من خسته می بارد

ز یاد وفای او در دیار غم

نغمه مرغان چون نوای من

گریه می آرد ز جور جفای او

داوود مقامی نم نم باران