دردی که بر زبان، جاری نمی‌شود

6 بهمن 1395 10:40 ق.ظ گزارش ها

آدم‌ها توی هم می‌لولند. جایی برای سوزن انداختن نیست. آنقدرجمعیت به هم قفل شده که راه گذر و گریزی نیست. صدای آژیر ممتد، خاموش نمی‌شود. جمعیتِ قفل شده از جا تکان نمی‌خورد. ماشین‌های پشت جمعیت، انگار خودشان به صدا درمی‌آیند اما گوش کسی به این حرف‌ها بدهکار نیست. تکه‌های آهن انگار فریاد می‌زند؛ از سنگ صدا برمی‌خیزد و جمعیت انگار نه انگار. آسمان و زمین دست به دست می‌دهند و فریاد می‌کنند:«آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/ یک‌نفردر آب دارد می‌سپارد جان». اما اینجا نه دریاست و نه ساحل. خیابان است و زبانه‌های آتش. جنگ آب است و آتش و جان آدم‌ها…

این داستانی است که داغی بر چهره شهر گذاشت و هنوز تازه تازه است. داغی که بر چهره شهرمان نشست و بعید است حالا حالاها از یاد برود. از یاد اویی که جلو «امداد» را گرفت یا از یاد اویی که می‌گوید به عشق مردم می‌خواند. سالار عقیلی هم آنطور که خودش می‌گوید، به اندازه کافی از این حادثه، متاثر شده است. آنقدر متاثر که به جمعیت حاضر در آن «روز سیاه»، نقدهایی جدی دارد و می‌گوید: اگر همکاری می‌کردیم، فرزندی تا همیشه چشم‌به‌راه پدرش نمی‌ماند یا مادری جان نمی‌داد و فرزندش برای همیشه از آغوش او محروم نمی‌شد. اینها بخشی از آن چیزی است که او به« شهروند» گفته و قول داده است هر جا که خانواده‌های بازمانده بخواهند به نفع آنها کنسرت موسیقی برگزار خواهد کرد. عقیلی همین چند وقت پیش کنسرتی را که در کرج برگزارکرده بود، به آتش‌نشانان تقدیم کرد. با او درباره حادثه تلخ «آتش افتادن به جان آدم‌ها» به گفت و گو نشستیم که در ادامه می‌آید:

این‌روزها فضای کشور را غم و اندوه از دست‌دادن آتش‌نشانان پر کرده است. این خبر صحت دارد که شما چند روز قبل با یکی از آتش‌نشانان مصدوم دیدار کردید؟

من قبل از هر چیز این فاجعه عظیم را به خانواده این قهرمانان ازدست‌رفته، خدمتگزار، ازجان‌گذشته و بی‌گناه و البته مردم شریف ایران تسلیت عرض می‌کنم. این عزیزان به خاطر نجات جان همنوعان حتی خانواده و فرزندانشان را فراموش کردند و خودشان را به خطر انداختند. چنین کار بزرگی را هر کسی انجام نمی‌دهد و واقعا با زبان نمی‌توان از آن تقدیر کرد. من چند روز قبل فرمانده یکی از پایگاه‌های عملیاتی آتش‌نشانی را که در جریان این فاجعه زخمی شده بود، در بیمارستان پارس ملاقات کردم و با دلی پردرد و چشمانی اشک‌آلود از دلاورمردی که او و همکارانش انجام داده بودند، قدردانی کردم. تحمل این درد و رنج به زبان گفتنی نیست. آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم/ احساس سوختن به تماشا نمی‌شود.

در کنسرتی که یکم بهمن در کرج اجرا شد هم قطعه‌ای را به قهرمانان آتش‌نشان تقدیم کردید. درباره این اجرا هم برایمان بگویید…

ما به همراهی ارکستر فیلارمونیک دماوند در شهر کرج اجرایی را در یکم بهمن داشتیم که با استقبال گرمی از سوی مردم روبه‌رو شد. در آن کنسرت آثار بزرگان موسیقی و آثار خاطره‌انگیز خودم همچون تیتراژ سریال‌ها را اجرا کردم. در آن کنسرت به احترام شهدای آتش‌نشان یک دقیقه سکوت کردیم و بعدازآن یکی از قطعات خاطره‌انگیز از عارف قزوینی با نام از خون جوانان وطن را اجرا کردم. خواندن این قطعه بغض حاضران در سالن را شکست و باعث شد مردم به یاد این عزیزان ازدست‌رفته، اشک بریزند. این اجرا به رهبری آقای مرتضی شفیعی برگزار شد و نوازندگان چیره‌دستی همچون استاد سیاوش ظهیرالدینی، کریم قربانی و آقای همایون رحیمی در این ارکستر ما را همراهی می‌کردند. همان‌طور که می‌دانید این آقایان از بزرگان سازها در کشور ما هستند. این اجرا باعث ایجاد شب خاطره‌انگیزی شد. امیدوارم بعد از این اتفاقاتی چنین دلخراش در کشور ما پیش نیاید و ما در شب‌هایی شاد برای مردم اجرای برنامه داشته باشیم.

کیفیت سالن در کرج برای این کنسرت مناسب بود؟

این اجرا در سالن مرکز تحقیقات و اصلاح بذر کرج برگزار شد که سالن باکیفیتی بود. حدود ۸۰۰ نفر هم ظرفیت داشت. راستش را بخواهید قبل از اجرا در این سالن کمی نگران بودم اما بعد از ورود به مجموعه و دیدن سن شیک و صندلی‌های باکیفیت که در دو طبقه به شکل زیبایی قرارگرفته بودند، خیالم راحت شد.

درباره اجرایی که پنجشنبه همین هفته در پیش دارید هم برایمان توضیح دهید…

بله. هفتم بهمن‌ماه در برج میلاد کنسرت رسمی من توسط آقای توتونچیان مدیر موسسه ققنوس برگزار خواهد شد. سال‌هاست که من کلیه کنسرت‌هایم را با موسسه ققنوس در تهران به روی صحنه می‌برم چون تیمی حرفه‌ای دارند و همکاری با آنان با برنامه و منظم پیش می‌رود. ما برای این کنسرت تصمیم داشتیم برنامه را در دو بخش اجرا کنیم. در هر دو بخش هم گروه قمر موسیقی را بنوازند و من کارها را بخوانم اما چون استقبال مردم نسبت به آثار خاطره‌انگیز و ملی میهنی را دیدیم تصمیمان تغییر کرد و بنا شد که بخش نخست را به اجرای آثار خاطره‌انگیزم اختصاص بدهیم و بخش دوم را با همکاری گروه قمر به سرپرستی دوست عزیزم نوید دهقان به روی صحنه ببریم. البته این را هم باید بگویم که کنسرت هفتم بهمن ماه با بقیه کنسرت‌های من متفاوت است چون قرار است برای نخستین بار برنامه در چهار بخش اجرا شود. البته همان‌طور که گفتم دو بخش اصلی اجرا به آثار خاطره‌انگیزی که قبل از این خوانده‌ام و قطعاتی که با گروه قمر به سرپرستی نوید دهقان اجرا شده، اختصاص دارد. بخشی از آلبوم از جان و از دل که چند شب پیش در اختتامیه جشنواره فجر جایزه بهترین آهنگسازی را برنده شد، در این کنسرت برای مردم اجرا می‌شود. غلام قمر و هوای آفتاب که پیش‌ از این مردم با آنها ارتباط برقرار کرده‌اند، نیز در این برنامه اجرا می‌شود. درباره بخش‌های دیگر اجرا هم فعلا توضیحی نمی‌دهم تا مردم خودشان بیایند و ببینند.

به جایزه باربد در جشنواره دوره سی و دوم اشاره کردید. در این دوره با وجود حضور شما در لیست بهترین خوانندگان موسیقی ایرانی و انتخاب دو آلبوم به‌عنوان آلبوم برتر که اتفاقا شما در آنها خوانندگی را برعهد داشتید، هیچ نامی از سالار عقیلی در اختتامیه جشنواره فجر برده نشد. بر این اساس برخی از علاقه‌مندان به موسیقی از این بابت ناراحت بودند. نظر خود شما درباره اعلام نام نامزدها و البته ذکرنکردن نام خواننده در آلبوم‌های با کلام موسیقی ایرانی چیست؟

من از حدود ٢١‌سال پیش روی صحنه هستم و افتخار می‌کنم که در این سال‌ها با عشق به مردم سرزمینم خدمت می‌کنم. البته این امکان وجود داشت که نام خواننده آلبوم‌های با کلام را ذکر می‌کردند. هرچند کاری که ساخته شده به نام آهنگساز است اما موفقیتش حاصل یک کار جمعی است. درست مثل کنسرتی که من اجرا می‌کنم اما تلاش آهنگساز، صدابردار، ترانه‌سرا و به‌طورکلی یک مجموعه در کنار خواننده باعث موفقیتش می‌شود و بر همین اساس در تمام کنسرت‌ها بعد از پایان هر قطعه نام ترانه‌سرا و آهنگساز آن را با افتخار اعلام می‌کنم تا مردم هم بدانند این موفقیت مربوط به یک تیم است. از سوی دیگر برای مثال وقتی آلبوم از جان و از دل به‌عنوان نخستین آلبوم با کلام در جشنواره فجر معرفی می‌شود بهتر است نام گروه نوازندگان و خواننده کار را هم بیاورند تا اطلاع‌رسانی به‌طور کامل صورت بگیرد و مردم بتوانند با فهمیدن مشخصات کامل کار در صورت علاقه آن را تهیه کنند. البته من واقعا خوشحالم که دوست عزیزم نوید دهقان برای آهنگسازی این آلبوم جایزه برتر را از آن خود کرد چون ما یک پیکره هستیم و بر این اساس انگار خود من این جایزه را برده‌ام.

از این موضوع که بگذریم باز هم صحبت از فاجعه تکان‌دهنده پلاسکو به میان می‌آید. برخی از خانواده‌ها، عضوی از خود را از دست داده‌اند و چه بسا همسران، مادران، پدران و فرزندانی که چشم به راه مانده‌اند. آیا به‌عنوان یک هنرمند وظیفه‌ای در قبال قهرمانان آتش‌نشان‌ها حس می‌کنید؟

بگذارید در ابتدا غم‌انگیزترین بخش این داستان غم‌انگیز را مرور کنم. در اخبار آمده بود که رئیس آتش‌نشانی گفت: اگر چند ثانیه زودتر به محل حادثه رسیده بودیم، جان یک نفر نجات پیدا می‌کرد اما تراکم جمعیت به ما اجازه این کار را نداد. دوباره از این بزرگواران که جان عزیزشان را برای نجات دیگران ایثار کردند، قدردانی می‌کنم. بارها و بارها در اتوبان‌ها دیده‌ام که برخی در مواجهه با شنیدن صدای آمبولانس به‌جای این‌که خودشان را کنار بکشند تا مسیر باز شود خودشان را در مسیرهایی مثل خط ویژه پشت این خودرو‌ها قرار می‌دهند تا زودتر به مقصد برسند. از مردم خواهش می‌کنم در بروز این اتفاقات با مأموران امداد و آتش‌نشانان همکاری کنند شاید اگر ما بیش از این همکاری می‌کردیم امروز تعدادی از درگذشتگان امروز سالم و سلامت در کنار خانواده‌هایشان بودند و فرزندی تا همیشه چشم‌به‌راه پدرش نمی‌ماند یا مادری جان نمی‌داد و فرزندش برای همیشه از آغوش او محروم نمی‌شد. ناراحتی ما امروز بیشتر برای خانواده این عزیزان است. کافی است برای یک لحظه خودمان را جای فرزند و همسر هرکدام از درگذشتگان قرار دهیم تا به حس غم‌انگیزی که امروز دارند پی ببریم. این ماجرا واقعا غم‌بار است. پدری صبح زود با عشق فرزندش را می‌بوسد و به سرکارش می‌رود اما دیگر به خانه بازنمی‌گردد. فرزند به بازگشت پدر امیدوار است اما دیگر پدر بازنمی‌گردد و دیگر کسی نیست تا او را ببوسد. به نظر من هرچقدر دولت از خانواده این قهرمانان تقدیر کند کم است. من هم به‌عنوان عضوی از این جامعه و به‌عنوان کسی که درزمینه موسیقی فعالیت می‌کند هر کاری از دستم بربیاید دریغ نمی‌کنم. نگاه کن که غم درون دیده‌ام چگونه قطره‌قطره آب می‌شود/ چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می‌شود/ نگاه کن تمام هستی‌ام خراب، شراره‌ای مرا به کام می‌کشد/ مرا به اوج می‌برد، مرا به کام می‌کشد. من هرروز فرزند خودم را می‌بوسم و او منتظر من است که به خانه برگردم پس خوب می‌توانم حال بچه‌های چشم در راه را بفهمم.

فکر می‌کنید می‌توانید چه کاری برای کم کردن اندکی از بار این غم برای خانواده قهرمانان پلاسکو انجام دهید؟

امروز که همه ما در غم از دست دادن این قهرمانان وطن گرفتاریم اما کمی بعد که قطره‌ای از درد و غم درگذشتشان فروکش کند حاضرم برای خانواده آتش‌نشانان هرزمانی که بگویند در هرکجا کنسرتی را هدیه کنم. هر وقت هماهنگی‌ها برای اجرای این برنامه انجام شود، من آماده این خدمتگزاری هستم.

سالار عقیلی آتش عشق