اشتراک با دوستان

متن ترانه

توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراری
سوسوی شب لب دریا از تو مونده یادگاری
شعرو شرم و شوق و شرجی همه شاهدند که بودیم
لحظه های رو لحظه لحظه من و تو باهم می خوندیم
تو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادت
واسه من که از تو دورم که به رویات کردم عادت
نفسی که بنده جونه ، جونه تازه واسه بودن
مثل باور یه آهنگ یه ترانه واسه خوندن
تو وجودت مهربونه ، تو وجودت مهربونه
ریه هام پر شده از تو بی تو هر لحظه عذابه
حتی با فکر نبودت شب و روز حالم خرابه
بغض معصوم و نجیبت من و قانع کرد کمت شم
ممنونم اجازه دادی با تو درگیر غمت شم
تو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادت
واسه من که از تو دورم که به رویات کردم عادت
نفسی که بنده جونه ، جونه تازه واسه بودن
مثل باور یه آهنگ یه ترانه واسه خوندن
تو وجودت مهربونه ، تو وجودت مهربونه

رضا صادقی یادگاری