اشتراک با دوستان

متن ترانه

فریاد از اون حس های بد حس های های پاییزی باغ
فریاد از اون روزو شبا شب شغال روز کلاغ
اون سال های در شتاب اون ساعت های بی قرار
اون شبای پر از قفل و اون روزای پر از دیوار
می خوابی و بیدار میشی دیگه دنیا مون دنیا نیست
حتی حقیقت و رویا اون حقیقت اون رویا نیست
شاید بیداری اما یکی تو رو خواب می بینه
بیدار شدن تو رویاها سبکیه سنگین اینه
حالا جای کابوس مرگ زندگی رو خواب می بینم
دنیا مثل قصه ها این دفعه بهتر می چینم.واسه حضور آدما
هر جا خاک گل می کارم واسه عبور آدما هر جا دره ست پل میزارم
بیدار میشم ساعت صفر با تیک تاک عقربه ها
بیدار شدن تو رویا ها تکه تکه اینجا اونجا
عدای رو ساعتت یه شبه جا به جا شده
عقربه های شب نما انگار از جاش جدا شده
بی خوابی و بیدار میشی دیگه اون صدات اون صدا نیست
بغض می کنی و داد می کشی تقصیر واژه ها نیست
می خوابی و بیدار میشی دیگه دنیا اون دنیا نیست
حتی حقیقت و رویا اون حقیقت و رویا نیست

رضا یزدانی ساعت صفر