اشتراک با دوستان

متن ترانه

دنیا شبیه سینماست، از وقتی چشم وا می کنیم
رو به یه پرده ی سفید، فقط تماشا میکنیم
میان و میرن آدما، نقش اونا عوض میشه
یه روز تماشاچیَن و یه روز دیگه هنرپیشه
یه روز حمید هامون ان، اسیر شک فلسفی
یه روز رضا مارمولک ان، در میرن از هر طرفی
بعضیا زیر پوست شب، درگیر خون بازی میشن
مثل علی سنتورین، به مرگشون راضی میشن
خیلیا تا آخر عمر، فقط سیاهی لشکرن
تو بازی نقشی ندارن، نه می بازن، نه می بَرن
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه
کی آخرین کاتو میگه، سناریو دست کیه
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه
کی آخرین کاتو میگه، سناریو دست کیه
دنیا شبیه سینماست، پر از غم و پر از خوشی
شاید واسه تو پیش بیاد، قصه ی فیلم سگ کشی
شاید من و تو باید از روبان قرمز رد بشیم
زمونه حاج کاظم و ما شاید بازم بلد بشیم
وقتشه که رها بشی از حکم آقای رییس
زندگیتو دوباره رو کاغذ بی خط بنویس
حالا وقت ضیافته تو قصه های پریا
وقت ستاره بازی شبونه ی مشرقیا
ماشینمون گیر کرده باز توی شنای ساحلی
کی میدونه بالاخره چی اومده سر الی
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه
کی آخرین کاتو میگه، سناریو دست کیه...

رضا یزدانی سینما