اشتراک با دوستان

متن ترانه

آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی ، نی شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان از همه دیده ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله ی نظر برم
آمده ام که ره زنم بر سر گنجه شه زنم
آمده ام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر برم؟
آن که زخم تیر او کوه شکافت میکند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر برم؟

رضا یزدانی شهر دل