اشتراک با دوستان

متن ترانه

با تو نگفته بودم از گریه‌های هرشب
عشقت نشسته بر دل جانم رسیده بر لب
جانم رسیده بر لب
من بی تو سرگردان من بی تو حیرانم
شرحی ز گیسویت حال پریشانم
بی تابم این شب‌ها بی خوابم ای رویا
از تو چه پنهان من گم کرده ام خود را
پیدایم کن
شیدایم کن
آزادم کن از این سکوت بی پروا
پیدایم کن
شیدایم کن
آزادم کن از این سکوت بی پروا
بی تابم این شب‌ها بی خوابم ای رویا
از تو چه پنهان من گم کرده ام خود را
چشمی‌بگشا بشکن شب را
تا با تو بگذرم از این همه غوغا
پیدایم کن
شیدایم کن
آزادم کن از این سکوت بی پروا

سالار عقیلی حانیه