اشتراک با دوستان

متن ترانه

زلف را زلف را شانه مزن زلف را
زلف را شانه مزن شانه به رقص آمده است
من که هیچ من که هیچ من که هیچ
آینه ی خانه به رقص آمده است
من و میخانه ی متروک جوان سالی ها
ساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
زلف را زلف را شانه مزن زلف را
زلف را شانه مزن شانه به رقص آمده است
من که هیچ من که هیچ من که هیچ
آینه ی خانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس میکوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است
زلف را زلف را شانه مزن زلف را
زلف را شانه مزن شانه به رقص آمده است
من که هیچ من که هیچ من که هیچ
آینه ی خانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوه گری
یار میگرید و بیگانه به رقص آمده است
شعری از آتش دیدار به لب دارد شمع
عشق در پیله ی پروانه به رقص آمده است
زلف را زلف را شانه مزن زلف را
زلف را شانه مزن شانه به رقص آمده است
من که هیچ من که هیچ من که هیچ
آینه ی خانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس میکوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است
زلف را زلف را شانه مزن زلف را
زلف را شانه مزن شانه به رقص آمده است
من که هیچ من که هیچ من که هیچ
آینه ی خانه به رقص آمده است

سالار عقیلی زلف