اشتراک با دوستان

متن ترانه

تو رفتی و سفر کردی که برگردی دوباره

دلم تو سینه از غصه یه شب آروم نداره

صدای پای پستچی که میپیچه توی کوچه

دلم با هر طپش میگه همه تنهائی پوچه

دلم به دام عشق تو شد گرفتار یار یار یار

میتپه به عشقت تا لحظهء دیدار یار یار یار

رسیده نامه ای از تو نوشتی بر میگردی

نوشتی که از این دوری تو هم لبریز دردی

میپرسم از نسیم و باد کجائی با که هستی

بگو آیا دوسم داری هنوز به فکرم هستی

دلم به دام عشق تو شد گرفتار یار یار یار

میتپه به عشقت تا لحظهء دیدار یار یار یار یار

آهای قلبم رو بردار به جای نامه بگو بهش این نامه جان کلامه

آهای قلبم رو بردار به جای نامه بگو بهش این نامه جان کلامه

اگه بخواد چشامو میدم به راهش

تا که بدونه این دل یه چشم به راه

دلم به دام عشق تو شد گرفتار یار

دلم به دام عشق تو شد گرفتار یار یار یار

میتپه به عشقت تا لحظهء دیدار یار یار یار

سعید محمدی پستچی