اشتراک با دوستان

متن ترانه

نمیدونی که چه حالی داره قلبم
نمیدونی، چه بغضی تو گلومه
نمیدونی که چه بیقرار و گریونم
وقتی دونه دونه عکسات روبرومه
نمیدونی چقدر، دستاتو کم دارم
نمیدونی چقدر تنهایی بی رحمه
که وقتی نیستی توی آینه میبینم
یه مردی که شکسته و نمیفهمه
یه مردی که شکسته و نمیفهمه
تموم ساعتارو بی تو داغونم
تموم عمرمو یاد تو میمونم
که واسه یک لحظه برگردی به این خونه
ببینی تو نبود تو چه دیوونم
بگو دستامو میشناسی یا نه
نگو عطرم واسه تو آشنا نیست
بگو که هنوزم، منو میشناسی
فقط نگو،نگو که ناشناسی
فقط نگو،نگو که ناشناسی
دیگه دستای سردم نا نداره
قلم رو روی کاغذی بیاره
که به یاد تو ترانه بنویسه
همون مردی که بی تو بیقراره

سعید کرمانی نمیدونی