اشتراک با دوستان

متن ترانه

برهنه از این روزگار خراب با تو بودنم
تشنه نیلی چشات مسرور از تو خوندنم
افتاده از نفس ترین فریاد این قصه شدم
رفیق نیمه راه تو همسفر غصه شدم
از غربت دستای تو تا ته شب پرسه زدم
خالیه جای تو ولی شکستم و دم نزدم
مصلوب از تو مردنم معصوم بی چون و چرا
مهمون شام آخرم اما هنوزم چشم به راه
شبانه های بی رمق با یاد تو سحر میشن
قشون نحس غصه ها پیش تو دربدر میشن
تو کوچه های خاطره دربدر یاد توام
یه عمره بی توام ولی اسیر فریاد توام
از غربت دستای تو تا ته شب پرسه زدم
خالیه جای تو ولی شکستم و دم نزدم
مصلوب از تو مردنم معصوم بی چون و چرا
مهمون شام آخرم اما هنوزم چشم به راه

شهریار خاطره