متن ترانه

همراه خاک اره ، تف می کنم طعمِ
بیدار بودن را
با سرفه ام در خواب ، حس می کنم دردِ
نجّار بودن را
از نردبان بودن ، بسیار غمگینم
از آسمان بودن ، بسیار غمگینم
تمرین کنم باید ، دیوار بودن را
چون فوجِ ماهی ها ، در نفت میمیرم
دریای آلوده ، دارد به آرامی
کم می کند از من ، بسیار بودن را
وقتی نمیمیرم ، هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم
اما به هر تقدیر ، باید تحمل کرد
سَربار بودن را
وقتی نمیمیرم ، هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم
اما به هر تقدیر ، باید تحمل کرد
سَربار بودن را
در سینه ام بم ها ، با کوهی از غم ها
پیوسته لرزیدند
پس دفنِ خود کردم ، همراه آدم ها
جاندار بودن را
روزی اگر زاغی ، روباه را بلعید
جای تاسف نیست
هیهات اگر روزی ، صابون بیاموزد
مکّار بودن را
بیرون تراویده است ، از گورِ من بهرام
از کوزه ام خیام ، از مستی ام حافظ
سر مشق میگیرد ، هوشیار بودن را
وقتی نمیمیرم ، هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم
اما به هر تقدیر ، باید تحمل کرد
سَربار بودن را
وقتی نمیمیرم ، هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم
اما به هر تقدیر ، باید تحمل کر
سَربار بودن را

محسن چاوشی همراه خاک اره