اشتراک با دوستان

متن ترانه

بینی جهان را خود را نبینی
تاچندجاناغافلنشینی
نور قدیمی شب را بر افروز
دستکلیمیدرآستینی
بیرون قدم نه از دور آفاق
تو پیش از اینی تو بیش از اینی
جانی که بخشند دیگر نگیرند
مرگ است صیدی تو در کمینی
صورتگری را از من بیاموز
شایدکهخودراباز آفرینی
صورتگری را از من بیاموز
شایدکهخودراباز آفرینی
سركش مشو كه چون شمع ازغیرتت بسوزد
دلبر كه در كف او موم است سنگ خـــارا

محمد اصفهانی شب افروز