اشتراک با دوستان

متن ترانه

سردم در جان از تو جانم ویران از تو
پنهان شد شبهایم روزم پنهان از تو
هر دم در آزارم وای از حالی که من دارم
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا
نا امیدم بر راهی خاموشم در چاهی
می خواهم بگریزم از فردایم گاهی
نفرینم در جانی وای از فردای پنهانی
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا

محمد اصفهانی فردای پنهانی