اشتراک با دوستان

متن ترانه

همه عمر بر ندارم
سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم
که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و
تو همچنان که هستی
تو اگه پرنده باشی
چشای من آسمونه
راز پر کشیدنت رو
کسی جز من نمیدونه
واسه من سخته که بی تو
بنویسم مشق پرواز
با صدای ساز خسته
تر کنم گلو ی آواز
من و تو گر چه اسیریم
حیفه از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا
بشینیم و پر نگیریم
جای پر زدن زمین نیست
توی قلب آسمونه
قصه ی مرگ و جدایی
تو کتابا جا می مونه
نگو عمرمون تموم شد
نگو دیگه همدمی نیست
بیا فردا رو بسازیم
این که فرصت کمی نیست
اشک پاکتو نگه دار
واسه غسل تن پرواز
زنده کن صدای سازُ
که رسیده وقت آواز
تو اگه پرنده باشی
چشای من آسمونه
راز پر کشیدنت رو
کسی جز من نمیدونه
واسه من سخته که بی تو
بنویسم مشق پرواز
با صدای ساز خسته
تر کنم گلو ی آواز
من و تو گر چه اسیریم
حیفه از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا
بشینیم و پر نگیریم
جای پر زدن زمین نیست
توی قلب آسمونه
قصه ی مرگ و جدایی
تو کتابا جا می مونه
نگو عمرمون تموم شد
بعد از این دیگه غمی نیست
اشک پاکتو نگه دار
واسه غسل تن پرواز
زنده کن صدای سازُ
که رسیده وقت آواز
اشک پاکتو نگه دار
واسه غسل تن پرواز

محمد اصفهانی پرنده