اشتراک با دوستان

متن ترانه

یه روز بـرفی ، تو خیــــابون راه میرفتیم
قــول دادیم تا با هم هستیم
عاشق هم بـاشیم و به هم دروغ نگیم
از هم جـــدا نشیـم
منــــو ، اون هر روز عـــاشق تر از قبـل
دوست داشتی منو از ته قلب
اما یهو دنیای قشنگـــ من خراب شدش
اون نبود کنار من
وقتی اون بود همه فصــلا برام بهاری بود
وقتی اون بود دلم از درد و غصه خالی بود
وقتی اون بود نمیشکستم از غم مثل الآن تنها بشم
هر بار که اون به صدای زنگـــ گوشی
دوباره دلم مثل سیر و سرکه جوشید
با اینکه نگفته بودی ازم بیزاری و سیری
فکر کردم زنگـــ میزنی میگی میذاری و میری
همونا که جلوشون خیت میارم و بدن
گفتم شاید همونا زیرآبمو زدن
قلب منو دادین همتون بازی
حسمو نفهمید احدالناسی
تو دیدی کی هستم تو دیدی که هستن
همه اینارو دیدی تو دیدی که میمونن
ولی توی دل تو مهمونیه گره
بین دوراهیه که بمونه یا بره
اگه رابطمون ، پره غم بوده برو
دیگرونو زیاد کنم من بازم پر نمیکنم کمبوده تو رو
پس میسپارمت به دست فراموشی
وای ، دوباره صدای زنگـــ گوشیت
وقتی اون بود همه فصــلا برام بهاری بود
وقتی اون بود دلم از درد و غصه خالی بود
وقتی اون بود نمیشکستم از غم مثل الآن تنها بشم
هر بار که خواستم به تو گله کنم
رفتی و من موندم با این دل پرم
منم و یه جای خالی و این فکر پرم
اینقدر فشار رومه که شاید سکته کنم
توی جنگـــ گناه و جنگجویی بازه
و با عشق میگیره رنگــ و بویی تازه
زندگی منم واسه رسیدن به تو جنگه
اونقدر رفتی و جلو همه شدن سنگـــ رو یخ
روزگار و کاراشو ببین
یه روز همه چیمون خوب بود و حالا شده این
باختی پیش هر کی که تو خوبشو بردی
بعد بدی کرد بهت تو چوبشو خوردی
آره آدما عشقمو دزدیدن و
با همون به خودم پز میدن و
و بدون یادداشتی
بالاخره زمینت میزنه همونی که اسرار میکرد تو از جات پاشی
وقتی اون ، بود همه فصلا برام بهاری بود
دلم از درد و غصه خالی بود
نمیشکستم از غم مثل الآن تنها بشم
وقتی اون بود...

محمد بیباک و آرش نوایی وقتی اون بود