اشتراک با دوستان

متن ترانه

از دلاویزترین روز جهان خاطره ای با من است خاطره ای با من است
آه سحری بود و هنوز گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود
من به دیدار سحر می رفتم من به دیدار سحر می رفتم
این دلافروزترین روز جهان را بنگر
تو دلاویزترین شعر جهان را بسرای
من به دیدار سحر می رفتم من به دیدار سحر می رفتم
در افق پشت سرا پرده ی نور
باغ های گل سرخ شاخه گسترده به مهر
غنچه آورده به ناز دم به دم از نفس باد سحر
غنچه ها می شد باز غنچه ها می شد باز غنچه ها می شد باز
غنچه ها می شد باز غنچه ها می شد باز غنچه ها می شد باز
باغ های گل سرخ باغ های گل سرخ
یک گل سرخ بزرگ از دل دریا برخاست
خورشید خورشید برخاست خورشید
این دلافروزترین روز جهان را بنگر
تو دلاویرترین شعر جهان را بسرای
دوستت دارم را دوستت دارم را
من دلاویزترین دلاویزترین شعر جهان یافته ام
دوستت دارم دوستت دارم
دوستت دارم ئوستت دارم
این گل سرخ من است این گل سرخ من است
دامنی پر کن از این گل که بری خانه ی دشمن که فشانی بر دوست
دوستت دارم را با من بسیار بگو
دوستم داری را از من بسیار بپرس
لالالالا لالالا لا لالا
لالالالا لالالا لا لالا
دوستت دارم دوستت دارم
دوستت دارم دوستت دارم

محمد نوری دلاویزترین