اشتراک با دوستان

متن ترانه

زان سبوی گلریز ، در پیاله ام ریز ، کاروانی از گل می آید
سرمستِ دیدار ، ابر نوبهاران می بارد
بر جانِ هوشیار ،
بالایی تو ساقی ، والایی تو ساقی ،
دریایی تو ساقی ، صحرایی تو ساقی
شور این ترانه ، در نوای نیریز ، باغبانی از گل می گوید
از فصلِ ماندن ، با صدای تو جان می گیرد
عاشقاته خواندن ،
آغازی تو سافی ، پایانی تو ساقی ،
پیدایی تو ساقی ، پنهانی تو ساقی
با تو رفتن بی نشانِ عاشقانه ، با تو بودن
دل نهادن ، دل سپردن ، از زبانِ تو شنودن
با سرور و شورِ دیرین ، زنده بودن زنده بودن
شاعرانه ، شاعرانه ، از تو گفتن تا سرودن
چشمه سارِ بیدار ، یادِ گل به یاد آر ، عاشقانه از گل می خوانم
از شبنم و آه ، من شکوهِ دل ها منی دانم
بیدار و بی تاب ،
مستی تو ساقی ، هوشیاری تو ساقی ،
رازی تو ساقی ، بیداری تو ساقی
با تو رفتن بی نشانِ عاشقانه ، با تو بودن
دل نهادن ، دل سپردن ، از زبانِ تو شنودن
با سرور و شورِ دیرین ، زنده بودن زنده بودن
شاعرانه ، شاعرانه ، از تو گفتن تا سرودن
شور این ترانه ، در نوای نیریز ، باغبانی از گل می گوید
از فصلِ ماندن ، با صدای تو جان می گیرد
عاشقاته خواندن ،
بالایی تو ساقی ، والایی تو ساقی ،
دریایی تو ساقی ، صحرایی تو ساقی
آغازی تو سافی ، پایانی تو ساقی ،
پیدایی تو ساقی ، پنهانی تو ساقی
مستی تو ساقی ، هوشیاری تو ساقی ،
رازی تو ساقی ، بیداری تو ساقی
بالایی تو ساقی ، والایی تو ساقی ،
دریایی تو ساقی ، صحرایی تو ساقی
آغازی تو سافی ، پایانی تو ساقی ،
پیدایی تو ساقی ، پنهانی تو ساقی

محمد نوری ساقی