حسین سرشار ،اخبار موسیقی ،اخبار موسیقی ایران،واوموزیک،vavmusic

مرگ تراژیک یک صدای باریتون

31 فروردین 1399 11:22 ق.ظ ایران

فروردین سال‌روزِ درگذشت «حسین سرشار» (خواننده‌ی اپرا، بازیگر و دوبلور سینما) است. خواننده‌ای که با صدای باریتونِ منحصربه فردش هم‌‌چنان پس از قریب سه دهه از درگذشت‌ش، بی‌جایگزین مانده است و لابد که جز این انتظاری نیست که منتقدان بر این باورند که صدای او تنها باریتون نبود. یک باریتون گرم شرقی بود و کمی نایاب‌تر از باریتون‌های معمولی.

به گزارش اخبار موسیقی واوموزیک ، «سرشار» اما تنها به عنوانِ خواننده فعالیت نکرد، بسیاری خاطره‌ی نقش‌آفرینی‌های درخشان‌ش در سینمای ایران را به یاد دارند و صدای‌ش را به عنوان دوبلورِ هنرپیشگانی چون آلبرتو سوردی و ویتوریو گاسمن و بسیاری دیگر از فیلم‌هایی که خاستگاه‌ش ایتالیا بود؛ اما نقشِ او در هنر ایران چیست؟ در این گزارش نگاهی کوتاه به فعالیت‌های هنری او داریم.

تولد و آغاز فعالیت‌های موسیقایی

«حسین سرشار» سالِ 1313 (برخی منابع از سالِ 1310 خبر می‌دهند) در خیابانِ فرهنگ تهران به دنیا آمد و از همان کودکی به موسیقی علاقه نشان داد؛ پیش از آنکه به عنوان خواننده وارد صحنه شود، پیش‌پرده‌خوانِ نمایش‌ بود؛ اما ورودش به هنرستان موسیقی و تحتِ تعلیم قرارگرفتن زیرنظر «اِولین باغچه‌بان» و «لیلی بارا» (معلم اتریشی) فصل نوینی در زندگی هنری‌اش ایجاد کرد.

تحصیل در ایتالیا

او دوران عالی هنرستان موسیقی را از سرگذراند و دیپلم آوازش در شاخه‌ی اپرا را گرفت و پس از آن در سالِ 1333براى تحصیلِ موسیقی عازم ایتالیا شد و در کنسرواتوار «سانتاچی چیلیا» دوره‌ی نهایی کنسرواتوار را طی کرد. در همان سال‌ها نیز یکی از هفت برنده‌ی آزمون بین‌المللی «لافنی چه» در ونیز شد.

او در ایتالیا نیز موفقیت‌هایی را به دست آورد و به اجرای نقش در برخی اپراها پرداخت که از آن جمله می‌توان به نقش‌آفرینی در اپرای «کویرینو» اثر کورت وایل در سال 1960 اشاره کرد که برداشتی از نمایشنامه «آن که گفت آری آن که گفت نه» برتولت برشت بود، سه سال بعد از آن نیز اپرای ریگولتو را برای رادیو- تلویزیون ایتالیا اجرا کرد.

در همان زمان که «سرشار» در ایتالیا مشغولِ خواندن موسیقی بود، تعدادی از هنرمندان (آلکس آقابابیان، رضا کسایی، بهمن محصص، فهمیه راستکار و نصرت کریمی) مشغول به کار دوبله‌ی فیلم‌های ایتالیایی شدند و «مرتضی حنانه» و «نصرت کریمی» از او نیز دعوت به کار کردند.

با تمام این موفقیت‌ها او پول چندانی برای زندگی در ایتالیا نداشت و در حالی‌‌که از تنگناهای مالی در ایتالیا به ستوه آمده بود‌، به ایران بازگشت تا هم زندگی بهتری داشته باشد و هم به اپرای کشورش خدمت کند.

اجرا در تهران

«حسین سرشار» سال 1340 به تهران بازگشت، مدتی پیش از آن تالار رودکی (وحدت کنونی) با هدف انجام فعالیت‌هایی چون باله، اپرا و موسیقی سمفونیک راه‌اندازی شده بود و قبل‌‌تر «منیر وکیلی» به همراه چند اپراخوانِ فرنگی دفتر اپرایی در ایران ایجاد کرده بودند و در چنین فضایی «سرشار» خیلی زود توانست به عنوان خواننده‌ی سولو در کنسرت‌های ارکستر سمفونیک تهران به رهبری «حشمت سنجری» و «فرهاد مشکات» حضور داشته باشد.

آن زمان تعداد ایرانیانی که بتوانند اپرا بخوانند، بسیار اندک بود و این نقصان به‌‌خصوص در صدای باریتون و باس مشاهده می‌شد، به همین دلیل وجود او برای اپرای تازه‌تاسیسِ رودکی یک نعمت بزرگ بود. او نه‌تنها این نقیصه را برطرف که اپرانویسان ایرانی را ترغیب کرد تا آثاری در این زمینه بنویسند. قدرت صدا و هنر بازیگری‌اش، آن‌چنان بود که در آن سال‌ها هیچ‌کس قدرت برابری با او را نداشت. او خوب می‌خواند، خوب کلمات را ادا می‌کرد و خوب بازی می‌کرد و برای همین نقش‌هایی محوری را در اپراهای باشکوه کوزی فانتوته، فلوت سحرآمیز، عروسی فیگارو و دون ژوان اثر موتسارت، کارمن اثر ژرژ بیزه، کاوالریاروستیکانا اثر ماسکانیو، دن کارلوس، ریگولتو، لاتراویاتا، فالستاف اثر جوزپه وردی، توسکا، لابوهم و مادام باترفلای از پوچینی، آرایشگر شهر سویل اثر روسینی به دست آورد.

آن تنِ خاصِ صدا، کاراکتر، دانستنِ سلفژ و قدرت بازیگری سبب شده است که هنوز که هنوز است کسی جایگزینِ او نشود؛ حتی حالا که اپرا پس از دهه‌ها در حالِ جان‌گرفتنِ دوباره است.

بعد از انقلاب

با وقوع انقلاب اسلامی، فعالیت‌های اپرایی در ایران معلق شد و «حسین سرشار» علاوه بر خواندن چند سرود، بیشتر به بازیگری پرداخت. «رشید وطن دوست» -خواننده‌ی سولیست اپرا و همکار سرشار در تالار رودکی- جایی درباره‌ی آن روزها گفته است که به همراه سرشار و احمد پارسى برای سربازهایى که از جبهه به پادگان‌ها برمی‌گشتند به رهبری «نادر مرتضی‌پور» سرود می‌خواندند؛ اما این تمام فعالیت‌های او در سال‌های بعد از انقلاب نبود و در آثاری چون فروغ عشق ساخته حسین دهلوی، ایوان مدائن ساخته آقای عالمی، عالم قدوس ساخته حسن ریاحی، سرود میلاد ساخته آقایان ریاحی و کلهر، شوریده دل ساخته ارسلان کامکار و ایران ساخته ارسلان کامکار خواند. آخرین کار هنری‌اش نیز اجرای سرود میهنی «ای ایران» است که در تیرماه سال ۱۳۶۷ در تالار وحدت تهران اجرا شد.

بازی در فیلم‌های جعفرخان از فرنگ برگشته» به کارگردانى على حاتمى، «اجاره‏نشین‏ها» به کارگردانى داریوش مهرجویى، «اى ایران» به کارگردانى ناصر تقوایى، «هامون» به کارگردانى داریوش مهرجویى و «رنو تهران 29» به کارگردانى سیامک شائقى از دیگر فعالیت‌های او بود.

مرگی تراژیک

«حسین سرشار» در سال‌های پایانی عمرش آلزایمر گرفت و یک‌باری گم شد تا این که خانواده‏اش او را در یکى از شهرهاى جنوبى کشور او را یافتند. وى در اسفند ماه همان سال بار دیگر ناپدید شد و طبق آنچه در سنگِ مزارش آمده، 26 اسفندماه در یک تصادف جان داد و پیکرش در پزشکى قانونى پیدا شد. مراسم تشییعِ او روز 25 فروردین از تالار وحدت تشییع و در قطعه‏‌ى 88 (قطعه‏‌ى هنرمندان) دفن شد.

هنوز اما بسیاری آن آگهی را در روزنامه به‌یاد دارند که در صفحه‌ی نهم روزنامه‌ی کیهان، لابه‌لای آگهی‌های افزایش سرمایه و گمرک و شرکت برق،‌ خانواده‌اش نوشتند: «نام‌برده حسین سرشار، شصت ساله که دچار بیماری آلزایمر است، چند روز است که ناپدیده شده و اگر کسی از او اطلاعی دارد، خانواده‌ای را از نگرانی برهاند.»‌

امین بانی هوای دوری