اشتراک با دوستان

متن ترانه

چرا نمی کُشد مرا ، خدایِ چشم‌هایِ تو
میان ِ آب و آتشم برایِ چشم‌هایِ تو
قسم به ساحت ِ غزل ، دقیقه ای هزار بار
دلم عجیب می کند هوایِ چشم‌هایِ تو
چقدر با ستاره ها به لحن ِ آب و آینه
شبانه حرف می زنم به جایِ چشم‌هایِ تو
از آن شبی که دیدمت ، همان یکی دو قرن ِ پیش
نشسته ام کنار ِ دل ، به پایِ چشم‌هایِ تو
سکوت ِ گاه گاه ِ تو ، مرا شکنجه می دهد
خدا کند که بشنوم صدایِ چشم‌هایِ تو
اگر چه شرم می کنم بگویمت که شاعرم
ولی تمام ِ این غزل ، فدایِ چشم‌های تو

مصطفی راغب چشمای تو