ممنوع‌الکاری شجریان درد است

10 تیر 1396 6:10 ب.ظ مصاحبه های اختصاصی

مجید درخشانی جدای از هنر و شهرتش، از آن دسته آدم‌هایی ست که هرچقدر هم پای صحبت‌هایش بنشینی خسته که نمی‌شوی هیچ؛ بلکه مشتاق‌تر هم می‌شوی. حالا فرض کنید این صحبت‌ها درباره گروهی است که به همراه خسرو آواز ایران روزگار گذرانده‌اند، هرچند دوران کوتاهی بود اما برای همه شهنازی‌ها لذت‌بخش و دل‌چسب است.

 

 

 
وقتی به او گفتم می‌خواهم درباره‌ی گروه شهناز مصاحبه کنم با روی خوش استقبال و ساعاتی ما را شریک آن لحظات ناب کرد. پای صحبت‌های کسی نشستیم که سرپرست این گرو بود و اصلاً هر زمان نام گروه شهناز را می‌شنویم سوای نام استاد محمدرضا شجریان، نام وی تداعی می‌شود. هنرمندی که پا به‌پای جوان‌های ارکستر آمد و نوازندگانی را به جامعه موسیقی ایران تحویل داد که حالا هرکدام وزنه‌ای در موسیقی سنتی ما هستند.
درخشانی صحبت‌های زیادی را درباره گروه شهناز، اتفاقات و حواشی اطراف استاد شجریان مطرح کرد که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست چراکه درباره استادی است که از تک‌تک لحظه‌های گروه شهناز می‌توانید متوجه بزرگی و مهربانی‌اش شوید و اینکه چه کسی بزرگ‌ترین ظلم را به موسیقی ایران کرد و باعث شد مردم ایران سال‌ها از صدای خسرو آواز ایران محروم شوند.

 

خبر اجرا با گروه خورشید کاملاً ساختگی بود

اوایل تأسیس گروه شهناز خبرهایی در روزنامه‌ها منتشر شد که این گروه در ابتدا همان گروه خورشید (به سرپرستی مجید درخشانی) بوده است و درخشانی توضیح داد: دریکی از روزنامه‌ها این خبر به‌اشتباه درج‌شده بود و ما اصلاً روحمان هم خبر نداشت. زمانی که استاد شجریان نخستین اجرای گروه خورشید را در فرهنگستان هنر دید، به فکر تشکیل گروهی جوان افتاد چراکه گروه خورشید اجرای خوبی را ارائه کرد و توانست نظر استاد را جلب کند اما خبر کنسرت با گروه خورشید کاملاً ساختگی بود.

 

ابداع سازهای جدید را بنده به شجریان پیشنهاد دادم

سرپرست گروه شهناز با اشاره به این‌که هم‌زمان با اجراهای گروه «آوا»، شجریان تصمیم به تشکیل گروهی بزرگ و ابداع ساز گرفت، افزود: آن زمان شجریان فقط یک سنتور بزرگ ساخته بود تا اینکه من کمبود ساز زهی باس در ارکستر را با او درمیان گذاشتم و ایشان سازهای صراحی، تندر، شهنواز و شهبانگ را ساخت. حتی شجریان در کنفرانسی در استرالیا گفت: “برای نخستین بار می‌گویم مجید درخشانی باعث شد که من سازها را بسازم” درواقع ابداع سازهای جدید برای ارکستر را بنده به ایشان پیشنهاد دادم.
شجریان ابتدا تصمیم داشت گروه آوا را وسعت دهد اما به دلیل مشغله اعضای گروه، امکان‌پذیر نبود؛ چراکه می‌خواست نوازندگان برای گروه شهناز زمان بگذارند و همان‌جا پیشنهاد حضور نوازندگان جوان را به ایشان دادم و گفتم این نوازنده‌ها در گروه نوازی کم از اساتید ندارند و حس و حالشان خوب است.

 

شجریان گفت: رامین صفایی پایور دوم است و می‌خواهم ایشان را استاد خطاب کنم

درخشانی درباره نحوه انتخاب نوازندگان گروه توضیح داد: نوازندگان را یک‌به‌یک انتخاب کردیم و شجریان برخی از آن‌ها همچون رامین صفایی نوازنده سنتور را نمی‌شناخت اما بعدها نوازندگی و جواب آواز ایشان را دوست داشت و بسیار به او احترام می‌گذاشت و زمانی که در استودیو دیلمان مشغول ضبط آلبوم «مرغ خوش‌خوان» بودیم، گفت: “رامین صفایی پایور دوم است با یک‌چیز اضافه‌تر! و من می‌خواهم ایشان را استاد خطاب کنم”.
شاهو عندلیبی نوازنده نی را می‌شناخت و تقریباً با نوازندگان سازهای زهی آَشنایی نداشت. با نگار خارکن و کاوه معتمدیان هم در دانشگاه و کلاس گروه نوازی آشنا و متوجه شدم برای نخستین بار دو کمانچه در یک گروه صدای تمیزی می‌دهد، به همین خاطر این دو نوازنده را هم به گروه شهناز پیشنهاد دادم و شجریان نیز پذیرفت.
شجریان در اکثر تمرینات حضور داشت و آوازها را مشخص می‌کرد که چه شخصی جواب آواز بدهد، حتی برخی اوقات از اعضای گروه سؤال می‌کرد که کدام بخش برایشان راحت‌تر است و به بیان خودمانی”ملاحظه همه اعضا را می‌کرد”.
جواب آواز دادن به شجریان کار راحتی نیست، بعضی‌ها همچون رامین صفایی و شاهو عندلیبی خوب جواب آواز می‌دادند و دیگر نوازنده‌ها نیز به‌مرور با جواب آوازهای کوتاه شروع کردند و بعدها شجریان امکان جواب آواز وسیع‌تری را به آن‌ها داد. همکاری با گروه شهناز دوره کوتاه اما پرکاری برای همه ما بود و شجریان به همه انرژی می‌داد و ماهم متقابلاً این انرژی و عشق را به ایشان منتقل می‌کردیم.

 

عشق عجیبی به ساختن ساز داشت

وی درباره سازهای ابداعی و چگونگی به اجماع رسیدن این سازها بیان کرد: شجریان همیشه فکر می‌کرد گروه به چه صدایی نیاز دارد چون سازهای تار، نی، سنتور و … تک‌نواز هستند و به‌تنهایی حرف خودشان را می‌زنند. به همین خاطر با نوازنده‌ها مشورت می‌کرد و با نواخته شدن سازها، تغییراتی را انجام می‌داد به‌طور مثال ساز ساغر که مهدی امینی می‌نواخت در ابتدا صدای رباب می‌داد اما با اضافه کردن سیم، ساز دارای گستره صوتی بم و زیر شد. ایشان گاهی آن‌قدر غرق تنظیم سازها می‌شد که فراموش می‌کرد سر تمرین حضور پیدا کند درواقع عشق عجیبی به ساختن ساز داشت و باوجود انتقادات زیاد بازهم کار خودش را انجام می‌داد.

 

شجریان این سازها را به کسی تحمیل نکرد

سرپرست گروه شهناز در مورد انتقادات به سازهای ابداعی بیان کرد: اعتقاددارم سازهای ایشان کار تجربی است و نمی‌توان در زمان کوتاه‌نظر داد، که آیا این سازها ماندگار خواهد بود یا خیر! و یا چقدر مورداستفاده قرار می‌گیرد؟! چون چهل، پنجاه سال پیش که استاد قنبری مهر ساز قیچک آلتو را ساخت، فقط در ارکستر فرامرز پایور از آن استفاده شد، ولی اکنون‌ جزو سازهای مهم ارکسترهای بزرگ محسوب می‌شود. البته سازهای ابداعی شجریان دودسته است، سازهای باس که خیلی به کار ارکستر آمد و صدادهی ارکستر را تغییر داد و سازهای مضرابی که صدایی مشابه با تار و سه‌تار داشت و آن‌قدر تأثیرگذار نبود. البته سازی شبیه قانون هم ساخت که مورداستفاده قرار نگرفت.
پوستی بودن سازها عمده ایراد وارده بود که شجریان به دلیل هم‌جنسی با سازهای ایرانی به این شکل می‌ساخت. ایشان در سن هفتادسالگی و زمانی که هنرمندان مشابه ایشان در دنیا در حال استراحت و خوش‌گذرانی بودند سازها را ساخت و ایرادات را هم تا جایی که می‌توانست برطرف کرد. حالا امکان دارد از بین ده ساز، یک یا دو ساز ماندگار و استفاده شود. شجریان نواختن سازها را به کسی تحمیل نکرد و انتقادات در مورد این کار به ایشان بی‌مورد است.

 

شجریان اعتبار داشت و فقط عشق بود

درخشانی درباره حضور مشکاتیان در تمرین گروه گفت: بازدید و نظر اهل‌فن برای شجریان مهم بود اما همه نمی‌آمدند. یک روز مشکاتیان برای بازدید سازها آمد و با سنتور نواخت و درمجموع مثبت برخورد کرد چون شجریان را می‌شناخت و می‌دانست قصد کاسبی یا کسب اعتبار ندارد ایشان اعتبار داشت و فقط عشق بود. محمدرضا لطفی هم این اواخر نقاشی می‌کرد اما کسی به او نمی‌گفت چرا نقاشی می‌کند؟!

 

شجریان جداگانه دستمزد اعضای گروه را پرداخت می‌کرد

وی جو گروه را بسیار خوب و دوستانه عنوان کرد و ادامه داد: شجریان اعضای گروه شهناز را همانند فرزندان خود می‌دانست و این موضوع را همیشه مطرح می‌کرد و می‌گفت؛ اگر بچه‌ها را نبینم دلم تنگ می‌شود! به همین خاطر هم بعد از بازگشت از تور کنسرت‌ها، با دعوت ایشان تمامی اعضای گروه به منزل یا باغ هشتگرد می‌رفتند.
سفرهای گروه شهناز با تعداد نوازنده‌ها و اعضای گروه هزینه‌های زیادی را داشت و تنها شجریان و استقبالی که از وی می‌شد می‌توانست این هزینه‌ها را پرداخت کند. و دستمزد اعضای گروه را جداگانه پرداخت می‌کرد و هرچه هزینه‌ها بالاتر می‌رفت از دستمزد ایشان کم می‌شد.

 

یکسری انتقادات از روی غرض‌ورزی بود

درخشانی درباره انتقادات به اعضای گروه شهناز و حضور نوازندگان جوان توضیح داد: تفکر ما گروه نوازی بود و تا آنجایی که می‌شناختیم بهترین‌ها را برای این مهم انتخاب کردیم. این نوازندگان بهترین گروه‌نوازان بودند و اگر قرار بود همه نوازنده‌ها جواب آواز شجریان را بدهند و تک‌نوازی کنند شاید همه بهترین نبودند به‌خصوص سازهای جدید که هنوز نوازنده‌ها با آن اخت نشده بودند.
یکسری انتقادات از روی غرض‌ورزی بود و به یاد دارم یکی از نوازنده‌های سنتور مطلب انتقادی درباره رامین صفایی از بهترین نوازندگان گروه نوشته بود که قصد مشخصی داشت. درواقع همه دوست داشتند با شجریان همکاری کنند اما گروه ظرفیت بیش‌تر از 17 نوازنده را نداشت و در سفرها به مشکل برمی‌خوردیم.

 

شجریان به آنچه شنید اعتماد کرد

وی درباره تأثیر توانایی نوازندگان بر تنظیم ارکستر گفت: به‌طور مثال برای ساز سنتور خط‌هایی می‌نوشتم که فکر نمی‌کردم روی سنتور قابل‌اجرا باشد اما رامین صفایی به‌خوبی از عهده اجرا آن برمی‌آمد و دستم برای نوشتن بازتر می‌شد. شخصاً وقتی برای گروه و نوازنده‌ای می‌نویسم همیشه به توانایی نوازنده فکر می‌کنم چون تکنیک نوازنده‌ها در نوشتن تأثیر دارد و درجاهایی آدم خودش را سانسور می‌کند. مثلاً نوازندگان جوان تار، توانایی خوبی دارند و هرچه بنویسید اجرا می‌کنند. نوازندگان کمانچه هم به همین شکل تا جایی که توانایی ساز اجازه دهد مشکلی ندارند اما ازآنجایی‌که نوع نوازندگی نوازندگان از مکتب‌های گوناگون، باهم متفاوت است. به همین خاطر آرشه گذاری بخش‌های کششی قطعات را خود نوازنده‌ها می‌نوشتند و مضرابی‌ها را خودم می‌نوشتم.
جریان با بهترین اساتید و نوازنده‌ها، بهترین آوازها را خوانده بود و دیگر قرار نبود با این جوان‌ها همان آوازها را بخواند. اینجا باید بچه‌ها در گروه
نوازی خوب عمل می‌کردند. به همین خاطر زمانی که اعضای گروه شهناز را دورهم جمع کردم به آن‌ها گفتم دو ماه تمرین داریم و کار را برای استاد شجریان آماده می‌کنیم و اگر مورد تائید ایشان باشد کار آغاز می‌شود. بعد از نزدیک به سه ماه قطعاتی را آماده کردیم و شجریان به همراه چند تن از دوستانشان (مثل هیات ژوری) به فرهنگستان هنر آمد و کارها را شنید و بعدازآن جلسه با تشخیص ایشان یکی، دو نوازنده را تغییر دادیم و کار را شروع کردیم. درواقع شجریان به آنچه شنید اعتماد کرد و «رندان مست» نخستین اثر گروه شهناز منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت.
کاری که جوان‌ها در گروه شهناز می‌کردند نسل ما و قبل ما نمی‌توانستند انجام دهند که آن‌قدر در گروه نوازی مفید واقع شوند، چراکه با عشق می‌آمدند و با تکنیک‌های قوی از پس اجراها برمی‌آمدند. کوک‌ها تمیز و تأثیرگذار بود اما چون در گروه پیشکسوتان تک‌نوازی‌های عالی داشتیم نمی‌توانم بگویم جوان‌ها در بخش جواب آواز عالی بودند.
اصلاً بعدازاین اتفاق‌ها جوان‌ها وارد ارکسترها شدند. زمانی که لطفی به ایران آمد، گروه خورشید تشکیل‌شده بود و ایشان مخالف گروه نوازی بود. به یاد دارم به لطفی گفتم اعضای گروه خورشید می‌خواهند شمارا ببینند، دیدار صورت گرفت و خود لطفی به گروه نوازی علاقه‌مند شد. البته گروه شیدا را داشت که گروه کوچکی بود اما بعداً نظرش تغییر کرد و گروه بزرگی تشکیل داد و دید جوان‌ها توانایی‌اش را دارند و اکنون می‌بینید چند سالی است حسین علیزاده هم از جوان‌ها استفاده می‌کند.

 

گروه شهناز در اجراهای آخر خیلی جان گرفته بود

درخشانی علت انتخاب قطعات گروه نوازی را این‌گونه بیان کرد: شخصاً اعتقاد داشتم این حجم صدا تأثیرگذار است چون مردم و نسل جوان قطعات گروه نوازی را بیشتر دوست دارند، به همین خاطر بعد از سازوآوازها، قطعات بی‌کلام را گذاشتیم تا برای مخاطب عام هم قابل‌درک باشد. هرچند سازوآواز شجریان چیزی کم ندارد و کامل است و مردم‌دوست دارند اما کارهای گروه نوازی جلوه خیلی خوبی می‌دهد حتی در اجرای چهارمضراب‌ها تشویق تماشاگران از اواسط کار قطع نمی‌شد. گروه شهناز اجرای تمیزی ازلحاظ کوک ارائه می‌کرد و در اجراهای آخر خیلی جان گرفته بود.

 

آواز شجریان حتی در این سن و سال هم حدومرز نداشت

درخشانی درباره نوع اجرای شجریان و توانایی صدای ایشان گفت: حال صحنه خیلی روی شجریان تأثیر می‌گذاشت. اما با توجه به سن و سال ایشان می‌دانستیم کدام نت‌ها را می‌تواند خوب بخواند و قطعات را برای بالاترین نتی که می‌توانستند اجرا کند، تنظیم می‌کردیم. البته برخی شب‌ها به دلیل آمادگی جسمانی، فضای سالن یا مسائل پشت پرده اوج کارها را نمی‌خواند، اما بعضی شب‌ها هم نت‌هایی را می‌خواند که برای سن ایشان شگفت‌انگیز بود و همه ما تعجب می‌کردیم. زمانی که حالش خوب بود حتی در این سن و سال هم حدومرز نداشت و همه به‌اتفاق می‌گفتیم انگار شجریان سی سال پیش می‌خواند.

 

دوست نداشت گروه سیاسی از حضورش استفاده کند

در ادامه مصاحبه به اتفاقات اخیر و حواشی پیش‌آمده پرداختیم و درخشانی گفت: شجریان، فرد سیاسی، به معنی اینکه در حزب و گروهی باشد اصلاً نبود و هیچ‌وقت قبول نمی‌کرد تحت تأثیر گروه یا حزبی قرار بگیرد حتی آن زمان هم که از چاووش خداحافظی کرد و رفت به همین دلیل بود و هیچ اختلافی بین ایشان و لطفی وجود نداشت و فقط به خاطر اینکه به ایشان می‌گفتند چاووش برای حزب خاصی است از گروه جدا شد. حتی شجریان در جلسه چاووش گفت؛ ” تلفنی تهدید می‌شوم، هیچ‌وقت برای گروه سیاسی خاصی کار نکردم و نمی‌خواهم باشم”
البته ایده سیاسی به‌صورت عام و کلی داشت و اگر به آثار و اشعاری که انتخاب می‌کرد، دقت کنید (همچون بیداد و …)، همیشه به مسائل اجتماعی و سیاسی توجه داشت. اما هیچ‌وقت دوست نداشت حزب سیاسی از حضورش استفاده کند. خیلی از سیاسیون و مقامات دوستش داشتند و می‌خواستند ایشان را ببینند! حتی در کنسرتی که 13 شب در وزارت کشور داشتیم می‌آمدند اما شجریان نمی‌خواست مورد سو استفاده کسی قرار بگیرد. خیلی از کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ حاضر بودند اسپانسر شوند اما ایشان اصلاً قبول نمی‌کرد برای اینکه می‌دانست آن‌ها به چه منظور تمایل به این کار دارند. شجریان میلیون‌ها طرفدار داشت و برنامه‌ها هزینه‌های خودش را درمی‌آورد.

 

ایشان، “شجریان” بود و دو کلمه صحبتش جریان می‌شد

وی با اشاره به اینکه مسائل سیاسی آن دوره، ازلحاظ احساسی شجریان را آزار می‌داد، گفت: ایشان در جریانات سال 88 هر وقت صحبت می‌کرد صورتش از ناراحتی سرخ می‌شد به همین خاطر نتوانست سکوت کند و چون ایشان؛ “شجریان” بود و دو کلمه صحبتش جریان می‌شد. زمانی که «زبان آتش» را خواند نگران جوانان بود و صدایش آمادگی همیشه را نداشت و به خاطر عجله‌ای که داشت چند شب نخوابیدم تا کار را تنظیم کنم. بعد از چهار پنج ماه که از کنسرت برگشتیم؛ کار را دوباره بهتر از قبل خواند اما گفت آنجا صدایم خیلی گرفته بود و بغض خاصی داشت به همین دلیل همان اجرای قبلی را تائید کرد.
شجریان بیشتر تحت تأثیر احساساتش بود و در همان سال‌ها صحبت‌هایش را عنوان و بعد زبان آتش را پخش کرد. چند کار دیگر هم خواند اما دیگر پخش نکرد. بعد از یکی، دو سال که تور کنسرت‌ها شروع شد، شجریان سکوت کرد و هر خبرنگاری می‌آمد ایشان صحبت نمی‌کرد. یک‌بار در لندن حدود ساعت 1 نیمه‌شب، کارمان تمام شد و به هتل برگشتیم و صبح برای اجرای دیگری پرواز داشتیم و قرار بود همه بخوابند. یکی از خبرنگاران صدای آمریکا به ایشان پیله کرده بود که می‌خواهم مصاحبه بگیرم، ایشان ‌هم راضی نبود اما مدیر گروه هم به خبرنگار صدای آمریکا گفت استاد را راضی می‌کند و شجریان را نیمه‌شب از اتاقش بیرون آورد و خبرنگار مصاحبه‌ را به سمتی برد که شجریان آن صحبت‌ها را بگوید. اصلاً همان مصاحبه آینده کاری شجریان را بهم ریخت و حتی نگذاشتند ایشان درباره پخش مصاحبه تصمیم بگیرد، بلافاصله همان شب مصاحبه را پخش کردند و آن مصاحبه بزرگ‌ترین لطمه را به موسیقی ایرانی ما زد.

 

دوست ندارم آن‌قدر «ربنا شجریان» را بزرگ می‌کنند!

وی درباره حواشی اخیر اظهار کرد: نظر من خیلی مشخص است. اصلاً دوست نداشتم شجریان مورد سو استفاده هیچ گروهی قرار بگیرد، فرقی نمی‌کند، اگر این آقایان آن دوره که سرکار بودند و نیازی به رأی مردم نداشتند، کاری می‌کردند و علاقه‌شان به استاد را نشان می‌دادند ، باعث خوشحالی بود که آدم‌هایی در این سطح دولتی حمایت می‌کنند اما وقتی نزدیک انتخابات در چهار سال پیش همین صحبت‌ها مطرح شد و هیچ اتفاقی نیفتاد. چه فایده‌ای دارد؟! وقتی شجریان در سخنرانی‌اش دریکی از دانشگاه‌ها می‌گوید”سال‌هاست در مملکت خودم ممنوع‌الکارم” یعنی برایش درد است. همیشه در کنسرت‌های خارجی که مورد استقبال هم قرار می‌گرفت، شجریان می‌گفت دوست دارند برای ایرانیان در ایران اجرا کند چون شنوده‌های اصلی ایشان در ایران بودند.
ویدیویی درباره ربنا درست کردند و صحبتی از من را از یکجا برداشتند و گذاشتند که من اصلاً موافق نبودم پیام سیاسی گروه خاصی را بیان کند، چون اینجا ربنا مهم نبود و این بهره‌برداری سیاسی بود که خیلی با آن مخالف هستم. به همین خاطر در دوران انتخابات کسانی که نظر من را درباره اتفاقات پرسیدند نظری ندادم چون می‌دانستم برای شجریان نیست و قصد دیگری دارند.

دوست ندارم انقدر «ربنا شجریان» را بزرگ می‌کنند! در وهله اول شجریان مگر همین یک اثر را خوانده است؟! در دوره و شرایط خاصی دوستان نزدیک شجریان در رادیو سرکار بودند و خواستند و ایشان هم این کار را بلد بود و خواند! و آن‌قدر قدرت موسیقایی ربنا قوی و غنی است که در دل مردم جای باز کرد و در دل‌های مردم ثبت شد. ثبت ملی ربنا شجریان برای چیست؟ این ثبت به چه درد آقای شجریان می‌خورد؟ مهم این است که این اثر در دل مردم ثبت‌شده است! این کار پخش شود یا نه تأثیری ندارد.

 

این‌همه آثار خوب پخش نمی‌شود مگر اتفاقی است؟!

درخشانی ادامه داد: هرروز پیام می‌دهند که درباره این موضوع مصاحبه کنید! خب پخش نشود! شما اگر این اثر را دوست داری در خانه‌ات با گوشی بزار از صبح تا شب گوش کن! شجریان به‌جز ربنا آثار موسیقایی دیگری هم دارد و این‌طوری نیست که ربنا پخش نشود دنیا به آخر می‌رسد. نظر من به این مسئله منفی است. ایشان دوست نداشت آثارش از رادیو و تلویزیون پخش شود، اعلام کرد و گفت؛ چون ربنا را برای مردم خوانده هدیه من به مردم است. شجریان از دید حق کپی‌رایت آثارش این مسئله را عنوان کرد چون برای آثارش هزینه کرده است و رادیو و تلویزیون هم باید مثل تمام دنیا هزینه پخش کار را بپردازند. اگر ربنا را به‌طور کل ممنوع می‌کردند و جلوی آن را می‌گرفتند جای اعتراض داشت. اما ربنا که در موبایل‌های ما هست صبح تا شب هم می‌توانیم گوش دهیم. اگر اعتراض این است که ما نیاز داریم در رادیو و تلویزیون پخش شود! این‌همه آثار خوب پخش نمی‌شود مگر اتفاقی افتاده است؟!

 

شجریان امکان اجرا ندارد و سخت بیمار است

آخرین دیدارم با شجریان به کنسرت ارمنستان (که لغو شد) مربوط می‌شود که خیلی از لحاظ جسمی سرحال بود و چند جمله گفت و بسیار اظهار ناراحتی کرد. شجریان با بغض حرف می‌زد که نمی‌تواند در ایران کنسرت برگزار کند.
به نظر من اگر حالش بد شد ممنوعیت کار روی ایشان بشدت تأثیرگذار بود. معمولاً خیلی ناراحتی‌اش را به‌صورت عمومی نمی‌گفت اما در آن سخنرانی‌اش با یک حالی گفت که چند سالی است نمی‌توانم در مملکت خودم اجرا بگذارم. به نظر من این مسائل بسیار در بیماری و روحیه ایشان تأثیر گذاشت. من چون خودم چند سالی ممنوع‌الکار بودم می‌دانم چقدر سخت است. حالا ما در این سطح و ایشان در سطحی به این بزرگی!! بسیاری از مردم‌دوست دارند صدایش را از نزدیک بشنوند و ایشان اجازه اجرا ندارد. به نظر من همین افرادی که از استاد شجریان در مسائل سیاسی‌شان استفاده می‌کنند اگر تلاش می‌کردند می‌توانستند! بالاخره ننگ است. البته اکنون شجریان امکان اجرا ندارد و سخت بیمار است اما از زمانی که به ایران آمده، می‌گویند حالشان بهتر است.

علی لهراسبی بارون میزنه