متن ترانه

از کفم رها، شد قرار دل
نیست دست من، اختیار دل
دل به هر کجا، رفت و بر نگشت
دیده شد سفید، ز انتظار دل
من پریشم
بلای جان خویشم
بود عشق تو کیشم
به جانبازی چو از فرهاد پیش ام
بده درد و بلا ز اندازه بیش ام
گلعذارم
که رفتی از کنارم
تویی باغ و بهارم
به گلزار محبت گرچه خوارم
بهاری جانفزا در سینه دارم
عارف این قدر، لاف تا به کی؟
شیر عاجز است، از شکار دل
خون دل بریخت، از دو چشم من
خوشدلم از این، انتحار دل
ای که می روی، از کنار من
غافلی تو از، حال زار من
می بری ز دل، یادگار من
تا سیه کنی، روزگار من

مهدیه محمد خانی از کفم رها