اشتراک با دوستان

متن ترانه

تو خیابون زیر نور چراغا ساعت از نصفه شبم گذشته بود
جز منو تنهاییو پیاده رو خبر از عابر دیگه ای نبود
بادی که درختا رو تکون میداد روی سنگفراشا رو برگ پوشونده بود
مثل هرشب دوباره دلتنگی منو سمت خونتون کشونده بود
هنوزم وقتی که نزدیکت میشه نفسم حبس میشه توی سینه
بی هوا زل میزنم به خونتون آخه کار هرشب من اینه
هنوزم وقتی که رد میشم از اون کوچه ای که خاطراتم توشه
بی هوا زل میزنم به خونتون خونه ای که چراغاش خاموشه
یاد اون شبا میوفتادم که بوی عطرت میومد با بارون
شبی که یه خرده سردت شده بود وقتی رد میشدیم از این خیابون
چراغ اتاق تو روشن بود خیلی دیره تو چرا بیداری
روی خوش باوری دلواپستم شاید از دوری من بیماری
هنوزم وقتی که نزدیکت میشه نفسم حبس میشه توی سینه
بی هوا زل میزنم به خونتون آخه کار هرشب من اینه
هنوزم وقتی که رد میشم از اون کوچه ای که خاطراتم توشه
بی هوا زل میزنم به خونتون خونه ای که چراغاش خاموشه

مهدی احمدوند دلتنگی