اشتراک با دوستان

متن ترانه

یکی از خاطره دلتنگ شد رفت
تمام زندگیم بیرنگ شد رفت
همین شهری که توش آرامشم بود
یه شب درگیر خواب جنگ شد رفت
نه بارون بود نه ابری نه هوایی
فقط آتیشم یبارید یک ریز
درختای جوون از باغ رفتن
چه فصل دلخراشی بود پاییز
وطن دار و ندارم بود وقتی
منو میبرد این موج پر از درد
تو ش بهایی که سنگر خونمون بود
دعای مادرم معجزه مکرد
تو خواب ماهیا دریاچه میمُرد
دلش میخواست این رویا بمونه
رفیقم بهترین مرد زمین بود
رفیقم رفت تا دریا بمونه
هنوز تو عکس میخندی و خوبی
هنوز تو خونمون پنجره داریم
چه زخمایی که این دوری به من زد
چقدر از جنگ ما خاطره داریم
هنوزم جمع هها غمگینه وقتی
تو اینجا نیستی تا عشق سر شه
بیادت انتظارو دوره کردم
که یاد تو به من نزدیکتر شه
وطن دار و ندارم بود وقتی
منو میبرد این موج پر از درد
توش بهایی که سنگر خونمون بود
دعای مادرم معجزه میکرد

مهدی یغمایی خاطره