اشتراک با دوستان

متن ترانه

مادر پیر مرا نکته ای زیبا گفت
هر چه شب با من زیست از بد دنیا گفت
گفت پروانه مشو که به سرگردانی
لای انگشت کتاب سالها می مانی
فکر طاووس مباش که به عیبت خیزند
وزچه کژدم نشوی که ز تو بگریزند
گر شوی شعله ی شمع از تو می پرهیزند
ور شوی اشک به چشم زیر پایت ریزند
زندگی آینه نیست که در او می نگری
زندگی خاک ره است که بر او می گذری
گر چه غم همره توست دل به اندوه مبند
همچون خم حافظ باش خون به دل باش و بخند
نه زمین باش نه خاک که تو را خار کنند
وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند
آسمان باش که خلق به نگاهت بخرند
وز پی دیدن تو سر به بالا ببرند

ناصر عبداللهی مادر پیر