متن ترانه

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم ده به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مَرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس ندید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی ز خیال و ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وای از این آتش روشن که به جان من و توست

پرواز همای و مستان زبان نگاه