متن ترانه

آن دم که مرا می زده در خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
در خاک من از ساقه انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هر قدر که در خاک ننوشیدم از این باده و ساقی
آن دم که مرا می زده در خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
در خاک من از ساقه انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هر قدر که در خاک ننوشیدم از این باده و ساقی
بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی
جز ساغر و پیمانه و ساقی نشناسم
بر پایه پیمانه و شادیست اساسم
گر همچو همای از عطش عشق بسوزم
از آتش دوزخ نهراسم
گر دوزخ بود سرای باده نوشان
از دوزخ نهراسم گر از این باده و پیمانه بنوشم
چون از کار جهان نماند در سر عقل و هوشم
خرده مگیر بر من که چرا باده بنوشم

پرواز همای و مستان ملاقات بادوزخیان