متن ترانه

شیرین لبی شیرین تبار

مست و می آلود و خمار

مه پاره ای بی بند و بار

با عشوه های بی شمار

هم کرده یاران را ملول

هم برده از دلها قرار

مجموع مهرویان کنار

تو یار بی همتا کنار

زلفت چو افشان می کنی

مارا پریشان می کنی

آخر من از گیسوی تو

خود را بیاویزم به دار

یاران هوار مردم هوار

از دست این بی بند و بار

از دست این دیوانه یار

از کف بدادم اعتبار

می می زنم می می زنم جام پیاپی می زنم

هی می زنم هی می زنم بی اختیار

کندوی جامت را بیار

بر کام بیمارم بزار

تا جان فزاید کام تو

بر جان این دلخسته ی بشکسته تار

ترانه آهنگ مه پاره از پرواز همای

زلفت چو افشان می کنی

مارا پریشان می کنی

آخر من از گیسوی تو

خود را بیاویزم به دار

یاران هوار مردم هوار

از دست این بی بند و بار

از دست این دیوانه یار

از کف بدادم اعتبار

می می زنم می می زنم جام پیاپی می زنم

هی می زنم هی می زنم بی اختیار

کندوی جامت را بیار

بر کام بیمارم بزار

تا جان فزاید کام تو

بر جان این دلخسته ی بشکسته تار

پرواز همای و مستان مه پاره