حالا که شمع در بادم
حالا که رفته از یادم
حالا که سرده آغوشم
حالا که موجه خاموشم
منو می رنجونه دوری
نذار بمیرم اینجوری
تو رویایی و من کابوس
تو خورشیدی و من فانوس
منو جدا کن از دردم
منی که بی تو تب کردم
خوشه صدام به آوازت
خوشه پرم به پروازت
منو می رنجونه دوری
نذار بمیرم اینجوری
تو رویایی و من کابوس
تو خورشیدی و من فانوس