اشتراک با دوستان

متن ترانه

بگذشت بی کاروان کولی

بگذشت بی کاروان کولی ازاین بوم وبر

ز پی‌اش آتش به کناری زد

ز پی‌اش آتش به کناری زد ز دلِ خاکستر

چو شب بی جویدیش

نه سلامم گفت نه صدایم زد

به زمستان سر به گریبانم

به زمستان سربه گریبانم همه با ترسی تلخ

قاصدکها به من خبرند

دانلود آهنگ زیبای بی کاروان کولی از ایرج بسطامی

قاصدکها به من خبرند

به دروغی نفری دگرند

قاصدکها به من خبرند

به دروغی نفری دگرند

چون سبو شکسته ولبِ جوی تشنه به آب

به فراش سینه سحر

به خروش و خون جگر به سرودِ آن همه عمر

همه باشور و شر

قاصدکها به من خبرند

به دروغی نفری دگرند

بگذشت بی کاروان کولی از این بوم و بر

ایرج بسطامی بی کاروان کولی