متن ترانه

به رنج غربت تـن داده ام
که از میهن دور افتاده ام
تـا دورم از خـاک میـهن
رنج است و غم همدم من
نـدارم من یـاری هـموطـن
که در غربت داند حال من
بـاشد بــلای غـریـبـی
نـا کـامـی و بــی نـصـیبی
هـر شـب از جـدایی مـی نـالم
مپرسد کـس حالم
ایـنجـا دل نـگیـرد آرامـی
چـو مــرغی در دامی
میـــهن ای بـهشــت امیــدم
امیـــد جــاویــدم
بـی تــو از جــهان بـیـزارم من
بـه غـــم ها یـارم مـن
بــا یــاد تـو هر جـا شتـابم
تـا از تـو یابم خبـری
چون قبله ای
هر جا سر آرم
سوی تو دارم نظـری

بنان تصنیف دور از وطن