تأثیر محدودیت‌های مالی بر ایده‌های موسیقایی

25 شهریور 1396 6:29 ق.ظ یادداشت

مینا آتشی: بر خلاف تصور عموم جامعه که گمان می‌کنند، موزیسین‌های کشور در رفاه مالی قرار دارند اما در حقیقت بسیاری از آن‌ها برای اجرایی کردن ایده‌های موسیقایی خود با محدودیت‌های مالی مواجه هستند.

 

به گزارش صفحه اخبار موسیقی واوموزیک یکی از بحث‌های مهم و دامنه‌دار در عرصه موسیقی راجع به اقتصاد این هنر است که تأثیر بسیاری می‌تواند روی سطح کیفی موسیقی نیز بگذارد. این‌که هنر شغل است یا نه، سال‌هاست محل بحث است و بسیاری از هنرمندان آراء متفاوت خود را در این زمینه ارائه کرده‌اند اما یقیناً همه هنرمندان متفق‌القول هستند که هیچ هنری بدون چرخه اقتصاد پایدار نمی‌ماند.

“موسیقی شغل نیست، عشق است”. حتماً این جمله را از زبان بسیاری از موزیسین‌های کشور شنیده‌اید. هر کسی هم که این جمله را ‌می‌گوید، اطمینان کنید که به آن باور دارد چون آدم‌هایی برای کسب درآمد می‌توانند راه‌های سریع‌تر و بهتری را به جای فعالیت در عرصه موسیقی انتخاب کنند. هر موزیسینی که وارد این حرفه می‌شود، از آینده مسیر خود مطمئن نیست و اصلاً نمی‌داند که می‌تواند در این حرفه موفق شود و کسب درآمد کند یا نه. بنابراین در وهله اول این عشق است که موزیسین را به سمت دنیای پر رمز و راز موسیقی می‌کشاند و انگیزه اقتصادی، آخرین اولویت موزیسین‌های عاشق است؛ ولیکن این هنر برای بقای خود به اقتصاد نیاز دارد و اقتصاد را نمی‌شود از موسیقی جدا دانست.

تصور عموم مردم نسبت به هنرمندان و به خصوص فعالان حوزه موسیقی این است که همه آن‌ها از درآمد و امکانات بسیار بالایی برخوردارند و هیچ‌وقت در مضیقه اقتصادی قرار نمی‌گیرند اما شاید واقعیت اتفاق بسیار متفاوت از تصور جامعه است. این تصور ممکن است در خصوص تعدادی از آن‌ها درست باشد ولی وقتی پای سخنان اکثریت موزیسین‌های ایرانی بنشینید، متوجه می‌شوید که وضعیت اقتصاد موسیقی چندان مناسب نیست و اکثریت موزیسین‌ها به سختی از این هنر ارتزاق می‌کنند.

شاید نگاه عموم جامعه بیشتر به خوانندگان و گروه‌هایی است که در سالن میلاد، برج میلاد و تالار وحدت کنسرت می‌گذارند اما واقعیت این است که همه موسیقی ایران به این خوانندگان و گروه‌ها خلاصه نمی‌شود. تعداد گروه‌ها و خوانندگانی که توانایی پر کردن سالن‌های بزرگ شهر تهران را دارند، در مقابل تعداد کل فعالان حوزه موسیقی ناچیز است و همه این‌ها را نباید به یک چشم دید. باید این‌طور فکر کرد که اگر بعضی از خوانندگان در طول یک ماه چند سانس اجرا را در سالن میلاد روی صحنه می‌برند، خوانندگان، گروه‌ها و ارکسترهایی هم وجود دارند که در طول سال فقط دو-سه مرتبه فرصت اجرا پیدا می‌کنند و بعضی از آن‌ها نه تنها از اجرای‌شان به درآمد آنچنانی نمی‌رسند، بلکه از جیب خودشان هزینه می‌کنند تا بتوانند روی صحنه بروند و موسیقی بنوازند.

این روزها ضبط یک قطعه ساده موسیقی در استودیوها نیازمند هزینه میلیونی است و اگر موزیسین‌های دغدغه‌مند بخواهند یک اثر موسیقایی ارکسترال ضبط کنند، این هزینه حتی تا چند میلیون نیز افزایش پیدا می‌کند. ضبط یک آلبوم هم از 5 تا 100 میلیون تومان می‌تواند هزینه بردارد و به این‌ها باید هزینه‌های جانبی را نیز اضافه کرد. در بازار فعلی موسیقی ایران فقط چند خواننده و گروه مشخص هستند که می‌توانند پیش از تولید آلبوم با تهیه‌کنندگان و اسپانسرها قرارداد ببندند و هزینه تهیه آلبوم را از تهیه‌کننده و اسپانسر بگیرند. فروش آلبوم این موزیسین‌ها تضمین شده است و به همین خاطر آن‌ها دغدغه مالی برای انتشار آلبوم‌شان ندارد. اما مگر تعداد چنین موزیسین‌هایی چند نفر است و چند درصد از سهم بازار موسیقی را به خود اختصاص می‌دهند؟ بقیه موزیسین‌های کشور به سختی تهیه‌کننده پیدا می‌کنند و درآمد ناشی از انتشار آلبوم‌شان هم نمی‌تواند هزینه تولید آلبوم را پوشش بدهد. در مورد کنسرت هم همین اتفاق می‌افتد و بسیاری از موزیسین‌هایی که موسیقی خاص تولید و اجرا می‌کنند، کمترین سودی از برگزاری یک کنسرت به دست نمی‌آورند و همه درآمد آن‌ها هزینه اجاره سالن و تبلیغات می‌شود.

در میان فعالان حوزه موسیقی، وضعیت اقتصاد و درآمد ترانه‌سرایان و نوازندگان به مراتب از وضعیت خوانندگان، آهنگسازها و تنظیم‌کننده‌ها نامناسب‌تر است. قیمت ترانه‌ها مابین 200 هزار تومان تا 5-6 میلیون تومان است اما فقط برخی از ترانه‌سرایان و ترانه‌های مطرح آن‌ها به قیمت‌های بالا فروش می‌رود و قیمت بقیه ترانه‌ها به مراتب‌ پایین‌تر است. یک ترانه‌سرا حتی اگر در طول سال 10-15 ترانه خود را هم به آهنگسازها و خوانندگان بسپارد، باز هم در طول یک سال درآمد قابل توجهی به دست نمی‌آورد و روی این کار به عنوان منبع ارتزاق نمی‌تواند حساب کند.

وضعیت نوازندگان کشور هم به همین شکل است. نوازندگانی که در ارکسترهای سمفونیک و فیلارمونیک نوازندگی می‌کنند، ماهانه یک حقوق ثابت می‌گیرند که این حقوق کفاف بسیاری از مخارج آن‌ها را نمی‌دهد و حتی نمی‌تواند هزینه ابتیاع یک ساز با کیفیت را هم پوشش بدهد. مشکل دیگری که بسیاری از نوازندگان مطرح ارکسترهای کشور دارند این است که آن‌ها به محض این‌که در یک اثر استودیویی پاپ نوازندگی می‌کنند، مورد هجمه فعالان حوزه موسیقی کلاسیک قرار می‌گیرند و از طرفی، نوازندگان برخی از گروه‌ها اجازه نوازندگی در گروه‌های دیگر هم ندارند. این محدودیت‌ها باعث می‌شود نوازندگان ایرانی نتوانند به خوبی از موسیقی ارتزاق کنند.

موسیقی از معدود هنرهایی است که روی پای خودش ایستاده و بدون کمک دولت به کار خودش ادامه می‌دهد. در تولید یک آلبوم موسیقی یا برگزاری یک کنسرت، نه تنها هیچ سوبسیدی از سوی دولت‌ به گروه‌های اجراکننده داده نمی‌شود، بلکه این گروه‌ها لزوماً باید هزینه هنگفتی را برای مالیات و اجاره سالن‌های دولتی بپردازند. این وضعیت شاید برای برخی از موزیسین‌ها چیزی را تغییر ندهد اما قطعاً گروه‌هایی که موسیقی خاص تولید می‌کنند را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

بسیاری از موسیقی‌ها از جمله موسیقی‌های کلاسیک و سمفونیک و یا موسیقی‌های بومی نیازمند حمایت‌های دولتی هستند چون این موسیقی‌ها به خودی خود نمی‌تواند از پس مخارج‌شان بر بیایند اما در ایران شرایط برای همه یکسان است و به همان اندازه از یک گروه موسیقی نواحی و کلاسیک هزینه اجازه سالن گرفته می‌شود که از خوانندگان پر فروش پاپ نیز گرفته می‌شود، در حالی‌که وضعیت درآمدزایی این دو با یکدیگر قابل قیاس نیست. تفاوت درآمدزایی گروه‌های موسیقی پاپ با گروه‌های موسیقی کلاسیک و بومی و یا گروه‌هایی که موسیقی خاص تولید می‌کنند نشان می‌دهد که لازم است دولت به برخی از این گروه‌ها کمک‌های بیشتری کند. بهترین کمکی که دولت می‌تواند به این گروه‌ها انجام بدهد هم این است که مالیات و هزینه کمتری از آن‌ها برای اجاره سالن‌های دولتی بگیرد تا این‌ گروه‌ها بتوانند راحت‌تر به روی صحنه بروند.

مشکلی که در حوزه موسیقی وجود دارد و باعث می‌شود به جز عده‌ای اقلیت پرفروش، سایر فعالان این حوزه دچار مشکلات مالی شوند این است که هنر موسیقی به عنوان یک شغل به حساب نمی‌آید. در شرایط فعلی که به خاطر پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن دنیای اینترنت، در بازار موسیقی ایران نقض کپی رایت صورت می‌گیرد، لازم است هنر موسیقی و بسیاری دیگر از مشاغل هنری به عنوان شغل هنری معرفی شوند و تعریف مشخصی در قانون درباره این حیطه‌های هنری ایجاد شود. تا زمانی که وزارت کار و امور اجتماعی یک موزیسین را به عنوان یک آدم شاغل در نظر نگیرند، طبیعی است که هنرمندان فعال در حوزه موسیقی نتوانند از این حرفه ارتزاق کنند و به سراغ مشاغل دوم بروند.

در سال‌های اخیر بسیاری از موزیسین‌های کشور از این مسأله که درگیر شغل دوم شده‌اند، گلایه می‌کنند و خیلی‌ها هم دچار این وضعیت هستند اما دوست ندارند آن را بیان کنند. طبیعتاً هیچکس دوست ندارد یک هنرمند را مشغول انجام حرفه‌های دیگر ببیند و همه می‌خواهند هنرمندان در وجهه هنری خودشان باقی بمانند. شاید اگر در وزارت کار و امور اجتماعی، خوانندگی، آهنگسازی، ترانه‌سرایی و تنظیم موسیقی به عنوان مشاغل هنری تعریف شوند و وضعیت ارتزاق هنرمندان حوزه موسیقی مشخص شود، این افراد با فراغ بال بیشتری دست به خلق هنری بزنند و موسیقی کشور با پیشرفت بیشتری مواجه شود اما صد حیف که فعلاً به جز برخی از موزیسین‌ها که در اقلیت هستند، مابقی این هنرمندان برای آن‌که تفکرات و ایده‌های موسیقایی خود را به منصه ظهور و بروز برسانند، با محدودیت‌های مالی مواجهند و بسیاری از آن‌ها از این اتفاق دچار سرخوردگی شده و موسیقی را کنار گذاشته‌اند.

علی لهراسبی بارون میزنه