متن ترانه

مژده ای دل مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده‌ام فالی و زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من

ناله‌ای می‌شنوم ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم

جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم

هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

این قدر هست این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

مژده ای دل مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید می آید

حسام الدین سراج مسیحا