متن ترانه

لب لعل ای نگار دریغ از ما مدار

که مهمان توام امشب به یک ساغر شراب

به رویم گر غم کند تا کی ستم

زمن اشک از تو مژگان از رخم بفشان غبار

شب قدرم ز ره بنه بر خوان رطب

که دل آمد به مهمانی به بزمت روزه دار

به شوق روی دوست دلم پرهای هوست

چه در این پرده زد مطرب که دل شد بی قرار

حسام الدین سراج نگار