متن ترانه

کو آن محفل مستی کو آن باده پرستی

همچون خم بشکسته افتاده ز جوشم من

کو آن سوز دل من کو آن پرتو روشن

در گوشه تنهایی چون شمع خموشم من

کو آن دلبر فتنه گرم کو آن سینه پر شرم

کو آن مستی و بیخبری کو آن دیده پرگهرم

چون یاد آرم در ؟ جانم دل من لرزد

چون آن بحرم که به یاد طوفان دل من لرزد

آه کو آن شبو بیداریها کو آن می و میخواریها

کو شب بی سحرم کو اشک سحرگاه من

کو آن غم جانکاه من کو دل پرشررم

داریوش رفیعی محفل هستی