متن ترانه

رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز لطف خدا
ای تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
مونده برام یه سرزمین به یادگار
در این زمان یاس و بیم و انتظار
دست زمین به سوی آسمون پیر
که ای خدا...ای خدای این دیار
تو شعله ی شبای سرد و خسته ای
امید دیده های خیس و بی قرار
تو حرمت حضور عشق و عاشقی
به کعبه و به قبله های روزگار
با تو شعر بارانم ، ماه تابانم ، عشق و ایمان
بی تو اشک مهتابم ، بی سرانجامم ، هجر و حرمان
در غبار تیره ی زمانه ها
تو سپیدی و امید جاده ای
در فضای هق هق شبانه ها
سحر گره گشای قصه ای
حجره ی خورشید تویی ، خانه ی ناهید تویی
روضه ی امید تویی ، راه ده ای یار مرا
رستم از این بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

روزبه نعمت الهی سرزمین مادری