متن ترانه

با من بیا تا بهار بعد از پاییز غم بار خورشید میتابد دوباره فردا می آورد به بار
با من بمون تا سحر امشب و شبهایی دگر که هر سوسوی ستارهاز صبه می آورد خبر
ای چشمهایت صبح بهاران ای لبخندت تصویر باران
بیا ای جان جان این شام تارم را سحر کن بیا از کوچه های ساکت و سردم گذر کن
بیا ای نازنین شاید که در شهرم بمانی …
ای یار جانی یار جانی دوباره برنمیگردد دیگر جوانی
ای خانه و کاشانه ی من بیا از آوازم بشنو افسانه ی من
منو تو باغ یک بهاریم خبری از خزان نداریم
در گذرگاه روزگاران هم مسیریم و هم قطاریم
تا فرداها با من سفر کن شاخ و برگم را تازه تر کن
بیا ای شعر من گل داده از افسانه ی تو بیا آواز من مهمان شده در خانه ی تو
بیا تا قصه ات را تا ابد با من بخوانی …
ای یار جانی یار جانی دوباره برنمیگردد دیگر جوانی
ای خانه و کاشانه ی من بیا از آوازم بشنو افسانه ی من

در بحث شرکت کنید
دیدگاه شما

گروه پالت هم قطار